آمادگی رضا شاه برای تمدید قرارد داد نفت دارسی در قبال رشوه کلان
رضا شاه حاضر بود در ازای گرفتن ۵ میلیون پوند، قرارداد امتیاز نفت دارسی را به نفع شرکت انگلیسی تمدید کند، چون مجلس دست نشانده و زیر دست او بود.
رضا شاه حاضر بود در ازای گرفتن ۵ میلیون پوند، قرارداد امتیاز نفت دارسی را به نفع شرکت انگلیسی تمدید کند، چون مجلس دست نشانده و زیر دست او بود.
همهٔ کارها در کشور بر محور ریا و تظاهر میچرخد و افراد کوته فکر در پی منفعتطلبیاند. من خود را همردیف کارکنان شاه و جزو همان طبقهٔ فاسد میدانم. این طبقهٔ حاکم، طماع و بیحدوحصر، مانند لاشخور به دنبال بهرهبرداری از موقعیتهاست و هر روز برای جلب منفعت به سراغ من میآیند. این دیدارها خستهکننده و جانکاه است. طبقهٔ حاکمه فاسد و پلید است، انسان را تحمیق میکند و عمر او را بیهوده در دسیسهها و پستیهای خود هدر میدهد.»
شهردار از نخستین ساعات وقوع سانحه فرودگاه حضور فعال داشت و عملکرد قابلتوجهی از خود نشان داد. با وجود تلاش دولت برای تغییر او، اجازه داده نشد، چرا که فردی درستکار و پرکار است. با این حال، مشکل اصلی فساد گسترده دستگاه شهرداری است که مانع انجام امور بدون واسطه میشود و تاکنون تلاشهای شهردار برای اصلاح این ساختار محدود بوده است.
در ۱۹ آذر ۱۳۵۳ درباره روحیۀ مردم و رجال سیاسی بحث شد. گفته شد که رجال کوتاهفکر و منفعتطلباند و مسائل مملکتی را صرفاً از دیدگاه شخصی میبینند. شاه هم تأیید کرد و گفت: متأسفانه آدم نداریم. سپس به خاطرهنویسی شاه فقید اشاره شد که خود را “سرپوشی طلایی بر ظرفی آلوده” توصیف کرده بود؛ تعبیری که ناظر به فساد هیئت حاکمه بود. شاه با خنده پذیرفت که این برداشت چندان بیراه نیست.»
اسدالله علم با وجودی که خود را خدمتگزار یک «دیکتاتور قدرتمند» میداند و سیستم سلطنتی حاکم را دارای معایب بزرگ (مانند وابستگی به حالات شخصی شاه) و سلطنت موروثی را غیرمنطقی میخواند، معتقد است در ایران آن زمان هیچ جایگزین عملیای وجود ندارد. او استدلال میکند که مردم ایران برای حکومت دموکراسی واقعی «رشد» نداشته و در صورت برقراری آن، هرج و مرج کامل به وجود میآید. بنابراین، او خود را از طرفداران جدی سیستم موجود میداند
این یادداشتها گفتوگوهای انتقادی اسدالله علم با محمدرضا شاه پهلوی را در بازهزمانی ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ ثبت کرده است. محور اصلی این گفتوگوها، هشدار درباره مشکلات ساختاری مدیریت اقتصادی کشور است.
علم به شاهنشاه هشدار میدهد که:·
· دستگاههای دولتی به دلیل منافع شخصی، اطلاعات صحیح را به عرض نمیرسانند.
· حل مشکلات اقتصادی (مانند قیمت گندم یا مدیریت کارخانه) با “امریه” و دستور مستقیم ممکن نیست و نیاز به مطالعه و کارشناسی دارد.
· شاهنشاه به مشاوران مستقلی خارج از ساختار دولت نیاز دارد تا واقعیتها را بدون حب و بغض به ایشان گزارش کنند.
در برابر این انتقادات، واکنش شاه معمولاً دفاع از گزارشات ، رد کردن پیشنهادها و در نهایت ناخشنودی از صراحت علم بود. این مطالب نشان میدهد که چگونه عدم پذیرش انتقادات و اتکا به اطلاعات نادرست به بروز مشکلات مالی و مدیریتی در کشور منجر میشد.
این متن بخشهایی از خاطرات اسدالله علم را نشان میدهد که نحوه تعامل و تصمیمگیریهای محمدرضا شاه را در مسائل مختلف داخلی و خارجی روایت میکند.
· شاه با قاطعیت و گاهی با عجله و دادن ضربالاجلهای کوتاه (مثلاً ۴۸ ساعته برای دستگیری در بلوچستان) دستور میدهد.
· در موضوعاتی مانند ساخت بیمارستان شیعیان لبنان، شاه بر تصمیمگیری فوری تأکید دارد و از تأخیر خشمگین میشود.
· شاهنشاه حتی در تشکیل دولت جدید (کابینه هویدا) مستقیم دخالت میکند و با وجود پیشبینیهای تغییر، به دلیل تحمیل شدن وزرا از سوی اطرافیان، به طور کامل با Cabinet قبلی موافقت میکند.
· در مسائل بینالمللی مانند قرارداد هیرمند با افغانستان، شاه شرط تعهد کتبی پادشاه افغانستان را میگذارد.
· همچنین، رفتار شاه گاهی همراه با شکاکیت شدید و گاهی با سادهلوحی توصیف شده، مانند پرونده سپهبد بختیار که به تیرگی روابط ایران و لبنان انجامید.
اسدالله علم در خاطرات خود به انتقاد از حکومت فردی و غیرمنطقی محمدرضا شاه و همچنین فاصله عمیق بین هیئت حاکمه و مردم ایران میپردازد.
در پی حمله متفقین در شهریور ۱۳۲۰، رضا پهلوی به سرعت دچار آشفتگی روانی و ضعف جسمانی شد. ارتشش در همان ساعات اولیه متلاشی گردید و او که کاملاً مستأصل شده بود، دست به تصمیمات متناقض زد. سرانجام، وی سراسیمه به بندرعباس رفته و با کشتی انگلیسی از ایران خارج شد.
محمدقلی مجد در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» با استناد به اسناد وزارت خارجۀ آمریکا مینویسد رضاخان پس از دستیابی به قدرت با پشتیبانی انگلیسیها به ثروتاندوزی و اخاذی از ثروتمندان پرداخت و حتی درصدد اخاذی از احمدشاه نیز برآمد. طبق گزارشها، سفر احمدشاه به اروپا در واقع به دلیل فشار مالی و امتناع او از پرداخت پول به وزیر جنگ بود.
محمدرضا پهلوی به شدت از دکتر کنی، رئیس حزب مردم، به دلیل انتقاد از دولت و زیر سوال بردن آزادی انتخابات در دوران سلطنتش، انتقاد کرد. در پی این انتقاد، پهلوی دستور برکناری کنی و انتصاب ناصر عامری را صادر کرد. با این حال، محمدرضا پهلوی با پیشنهادات اصلاحی عامری، از جمله رایگان کردن تحصیل و درمان، مخالفت کرد و او را به خاطر انتقاداتش به شدت تحقیر کرد. عامری مجبور شد در تبریز اعتراف به اشتباه کند (“در گرگان گُه خوردم”) و پهلوی از این اقدام رضایت نشان داد. این وقایع نشاندهنده خودکامگی و عدم تحمل انتقاد در حکومت پهلوی است.
اسدالله علم در خاطرات خود مینویسد: پنج شنبه ۸شهریور۱۳۵۲: صحبت کمگندمی پیش آمد. خیلی خیلی با ملایمت به رئیس دولت، هویدا، فرمودند راستی در این
اسدالله علم در خاطرات خود مینویسد: «چهارشنبه ۸ دی ۱۳۵۵: صبح شرفیاب شدم و شاهنشاه را بسیار عصبانی و برافروخته یافتم. گرچه معمول ندارم که
اسدالله علم درخاطرات خودمینویسد: «یکشنبه ۴ اسفند ۱۳۵۳: ترتیب سفر پاکستان و الجزایر و ملتزمین رکاب. عرض کردم باید در الجزایر هیئت مطلعی مرکب از
در ۲۵ شهریور ۱۳۲۰، جادهی تهران-قزوین شاهد پیشروی تانکها و کامیونهای نظامی شوروی به سمت پایتخت ایران بود که یادآور حوادث سال ۱۲۹۴ بود. رضا پهلوی، شاه وقت ایران، با وجود شناخت و نفرت از روسها، به جای مقاومت، استعفا داد و از تهران گریخت. او سپس به اصفهان پناهنده شد و از کشور تبعید گردید و ایران را در بحرانی عمیق رها کرد.
محمدرضا پهلوی، پیش از فرار در دی ماه ۱۳۵۷، سابقه ترک کشور در زمان بحران را داشته است. او چند روز پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، ابتدا به شمال، سپس به عراق و نهایتاً به ایتالیا گریخت تا امنیت خود را در صورت شکست کودتای آمریکاییها علیه دکتر مصدق تامین کند
رضا پهلوی، پادشاه ایران، خود را نه تنها قدرتمند، بلکه سرچشمه حکمت و “سایه خدا” میدانست و در تمام امور دولتی دخالت میکرد. در اواخر سلطنتش، این تکبر به حدی رسید که ادعای خدا بودن را نیز پذیرفت و دچار جنون قدرت شد.
محمد رضا شاه با وجود مخالفت کارشناسان، دستور به ادغام کارخانهها برای منافع بلژیکیها میدهد و معتقد است امر او برای تحقق صرفه اقتصادی کافی است. در مثالی دیگر، او با وجود توضیح وزیر دربار درباره عدم صرفه اقتصادی کشاورزی داخلی در مقایسه با واردات گندم از آمریکا، بر نظر خود مبنی بر سودآور بودن کشاورزی با مساعدتهای دولتی اصرار میورزد
رضا پهلوی با حمایت انگلیسیها به قدرت رسید و با امضای قراردادهای نامطلوب نفتی (مانند قرارداد ۱۹۳۳) و خوشخدمتی به بیگانگان، منافع شخصی خود را تأمین کرد. در طول جنگ جهانی دوم، با وجود مهلت داده شده برای دستگیری عوامل نازی، انگلیسیها و شوروی به ایران حمله کردند و ارتش او به سرعت فروپاشید. در نهایت، نیروهای خارجی او را مجبور به تبعید به آفریقای جنوبی کردند و او در آنجا در تنهایی درگذشت.
تکای محمدرضا پهلوی به قدرتهای خارجی، به ویژه آمریکا، انگلستان و شوروی، در طول دوران حکومتش اشاره دارد. او پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، از حمایتهای همهجانبه آمریکا، روابط خوب با شوروی و حمایت دیرینه انگلستان برخوردار بود و این امر باعث شده بود که جایگاه خود را مستحکم بداند. با این حال، در سال ۱۳۵۷، این امیدها به ناامیدی بدل شد. هنگامی که آمریکاییها او را به ترک ایران تکلیف کردند، او از عدم حمایت آنها متعجب شد. حتی پس از فرار از ایران، با ممانعت ورود به آمریکا مواجه شد و به ناسپاسی و نامردی آمریکاییها اشاره کرد، در حالی که تمام عمر خود را در خدمت به ایالات متحده گذرانده بود.
انتخابات مجلس شورای ملی در دوران رضا پهلوی کاملاً فرمایشی بود؛ در انتخابات دورهی ششم، آیتالله مدرس هیچ رأیی نداشت. او با طنز پرسید: «آن یک رأی که خودم به خودم دادم، کجاست؟!» رضا پهلوی اهمیتی به نظر مردم نمیداد
اسدالله علم، معتمد محمدرضا پهلوی، اعتراف میکند که انتخابات مجلس و هیأت حاکمه تحت کنترل کامل شاه و حزب حاکم بود و نمایندگان از پیش انتخاب میشدند. او به فساد و زد و بند در این فرایند اشاره کرده و قشر بالای جامعه را “اَفسدالنّاس” مینامد. این بیاعتمادی به انتخابات، منجر به مشارکت پایین مردم شد، چنانکه در انتخابات انجمنهای شهرداری تهران در سال ۱۳۵۵، از پنج میلیون نفر جمعیت، تنها حدود ۶۰-۷۰ هزار نفر ثبتنام کردند
نارضایتی گسترده مردم از حکومت محمدرضا پهلوی، ناشی از فساد اخلاقی رژیم و وابستگی کشور به آمریکا در زمینههای اقتصادی، سیاسی و نظامی بود.