نقد آنتونی پارسونز و بی غیرتی شاه
در جشن هنر شیراز ۱۳۵۶ نمایشهایی شرمآور اجرا شد ، سفیر انگلیس به شاه اعتراض کرد، شاه فقط با خنده پاسخ داده بود .
در جشن هنر شیراز ۱۳۵۶ نمایشهایی شرمآور اجرا شد ، سفیر انگلیس به شاه اعتراض کرد، شاه فقط با خنده پاسخ داده بود .
همهٔ کارها در کشور بر محور ریا و تظاهر میچرخد و افراد کوته فکر در پی منفعتطلبیاند. من خود را همردیف کارکنان شاه و جزو همان طبقهٔ فاسد میدانم. این طبقهٔ حاکم، طماع و بیحدوحصر، مانند لاشخور به دنبال بهرهبرداری از موقعیتهاست و هر روز برای جلب منفعت به سراغ من میآیند. این دیدارها خستهکننده و جانکاه است. طبقهٔ حاکمه فاسد و پلید است، انسان را تحمیق میکند و عمر او را بیهوده در دسیسهها و پستیهای خود هدر میدهد.»
شهردار از نخستین ساعات وقوع سانحه فرودگاه حضور فعال داشت و عملکرد قابلتوجهی از خود نشان داد. با وجود تلاش دولت برای تغییر او، اجازه داده نشد، چرا که فردی درستکار و پرکار است. با این حال، مشکل اصلی فساد گسترده دستگاه شهرداری است که مانع انجام امور بدون واسطه میشود و تاکنون تلاشهای شهردار برای اصلاح این ساختار محدود بوده است.
در ۱۹ آذر ۱۳۵۳ درباره روحیۀ مردم و رجال سیاسی بحث شد. گفته شد که رجال کوتاهفکر و منفعتطلباند و مسائل مملکتی را صرفاً از دیدگاه شخصی میبینند. شاه هم تأیید کرد و گفت: متأسفانه آدم نداریم. سپس به خاطرهنویسی شاه فقید اشاره شد که خود را “سرپوشی طلایی بر ظرفی آلوده” توصیف کرده بود؛ تعبیری که ناظر به فساد هیئت حاکمه بود. شاه با خنده پذیرفت که این برداشت چندان بیراه نیست.»
اسدالله علم با وجودی که خود را خدمتگزار یک «دیکتاتور قدرتمند» میداند و سیستم سلطنتی حاکم را دارای معایب بزرگ (مانند وابستگی به حالات شخصی شاه) و سلطنت موروثی را غیرمنطقی میخواند، معتقد است در ایران آن زمان هیچ جایگزین عملیای وجود ندارد. او استدلال میکند که مردم ایران برای حکومت دموکراسی واقعی «رشد» نداشته و در صورت برقراری آن، هرج و مرج کامل به وجود میآید. بنابراین، او خود را از طرفداران جدی سیستم موجود میداند
شاهنشاه در شام ۱۵ شهریور ۱۳۴۸،بر اساس گزارش بانک مرکزی، از رشد اقتصادی ۲۲ درصدی در سهماهه اول سال خبر دادند. اسدالله علم با صراحت این گزارش را دروغ خواند و گفت آن را باور ندارد. این پاسخ صریح که در حضور دیگران بیان شد، موجب ناخشنودی شاه شد. راوی متوجه جسارت خود شد، اما اذعان کرد که علاقه شدید شاه به پیشرفت، باعث پذیرش گزارشات غیرواقعی و در نتیجه بروز مشکلات مالی برای کشور میشد
این یادداشتها گفتوگوهای انتقادی اسدالله علم با محمدرضا شاه پهلوی را در بازهزمانی ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ ثبت کرده است. محور اصلی این گفتوگوها، هشدار درباره مشکلات ساختاری مدیریت اقتصادی کشور است.
علم به شاهنشاه هشدار میدهد که:·
· دستگاههای دولتی به دلیل منافع شخصی، اطلاعات صحیح را به عرض نمیرسانند.
· حل مشکلات اقتصادی (مانند قیمت گندم یا مدیریت کارخانه) با “امریه” و دستور مستقیم ممکن نیست و نیاز به مطالعه و کارشناسی دارد.
· شاهنشاه به مشاوران مستقلی خارج از ساختار دولت نیاز دارد تا واقعیتها را بدون حب و بغض به ایشان گزارش کنند.
در برابر این انتقادات، واکنش شاه معمولاً دفاع از گزارشات ، رد کردن پیشنهادها و در نهایت ناخشنودی از صراحت علم بود. این مطالب نشان میدهد که چگونه عدم پذیرش انتقادات و اتکا به اطلاعات نادرست به بروز مشکلات مالی و مدیریتی در کشور منجر میشد.
اسدالله علم در خاطرات خود به انتقاد از حکومت فردی و غیرمنطقی محمدرضا شاه و همچنین فاصله عمیق بین هیئت حاکمه و مردم ایران میپردازد.
اسدالله علم درخاطرات خود مینویسد: «شنبه ۴ بهمن ۱۳۵۴: … بعد عرض کردم آیا شاهنشاه وضع روشنی از اوضاع اقتصادی کشور به دست دارند؟ فرمودند:
اسدالله علم در خاطرات خود مینویسد: پنج شنبه ۸شهریور۱۳۵۲: صحبت کمگندمی پیش آمد. خیلی خیلی با ملایمت به رئیس دولت، هویدا، فرمودند راستی در این
در اواخر دوران حکومتش (شهریور ۱۳۲۰)، رضا پهلوی حدود نیمی از نقدینگی کل کشور را در اختیار داشت (۶۸۰ میلیون ریال). او بخشهای بزرگی از مازندران را تصاحب کرد و با استفاده از قدرت، املاک زیادی را با قیمتی دلخواه و گاهی با تهدید مالکان خرید. همچنین هتلها و کارخانههای متعددی برای خود ساخت. او حداقل ۱۰۰ میلیون دلار از محل حقالامتیاز نفت را شخصاً برداشت کرد که معادل کل ظرفیت وامدهی بانک مهمی در آمریکا در آن زمان بود. این اقدامات نشاندهندهی حرص شدید او برای چپاول اموال ایران است.
حکومت محمدرضا پهلوی آلوده به فساد و رشوهخواری گسترده بود، به طوری که شاه، خواهرش اشرف و وزیر دربار در رأس آن قرار داشتند. نخبگان و نظامیان نیز از این فساد بهرهمند شده و درآمدهای کلانی از این طریق کسب میکردند. شاه همچنین از بودجه عمومی برای هزینههای شخصی و خانوادگی، از جمله خرید اموال لوکس و برگزاری جشنها، استفاده میکرد.
رضا پهلوی با حمایت انگلیسیها به قدرت رسید و با امضای قراردادهای نامطلوب نفتی (مانند قرارداد ۱۹۳۳) و خوشخدمتی به بیگانگان، منافع شخصی خود را تأمین کرد. در طول جنگ جهانی دوم، با وجود مهلت داده شده برای دستگیری عوامل نازی، انگلیسیها و شوروی به ایران حمله کردند و ارتش او به سرعت فروپاشید. در نهایت، نیروهای خارجی او را مجبور به تبعید به آفریقای جنوبی کردند و او در آنجا در تنهایی درگذشت.
در دوران پیش از رسیدن به سلطنت، رضا پهلوی با تظاهر به مذهبی بودن و شرکت در مراسم سوگواری محرم، سعی در جلب نظر مردم داشت. اما پس از به قدرت رسیدن، رویکرد خود را تغییر داد و با محدود کردن مناسک مذهبی، تلاش در جداسازی اجباری جامعه از دین نمود. این تناقض رفتاری نشاندهنده پایهریزی حکومت او بر اساس فریبکاری است.
این متن به نقد شدید دوران حکومت محمدرضا پهلوی میپردازد و او را به ریاکاری در دینداری متهم میکند. در حالی که پهلوی ادعا میکرد نیرویی عرفانی او را همراهی میکند و خود را فردی مذهبی معرفی میکرد و حتی از ملاقات با حضرت قائم (عج) سخن میگفت، اما همزمان سیاستهایی را ترویج میکرد که با ارزشهای دینی در تضاد کامل بود. گسترش فساد، فحشا، مشروبفروشیها، قمارخانهها، و حمایت از مراکز فساد مانند کابارهها، برگزاری جشن هنر شیراز با محتوای مستهجن، اشغال برنامههای تلویزیونی و سینماها توسط فیلمهای مبتذل آمریکایی، و ممنوعیت استفاده از چادر برای دانشآموزان، دانشجویان و کارمندان، تنها بخشی از این سیاستها بود. علاوه بر این، در حالی که او از ایمان سخن میگفت، بسیاری از وعاظ و روحانیون در زندانها، تبعیدگاهها و شکنجهگاهها به سر میبردند. متن نتیجه میگیرد که پهلوی برای حفظ ظاهر و جلب نظر برخی، دم از دین میزد، اما در عمل برای خوشخدمتی به بیگانگان، فساد و بیبندوباری را در جامعه ترویج میکرد.
رضا پهلوی چهار بار ازدواج کرد که اکثر آنها کوتاه مدت و با طلاق همراه بود. روابط او فاقد عشق و تعهد خانوادگی توصیف شده است.
محمدرضا پهلوی به دلیل “زنبارگی” از همسران اول (فوزیه) و دوم (ثریا) خود جدا شد و سپس با فرح ازدواج کرد. فساد جنسی او، از جمله علاقه به دختران موطلایی و مهمانداران لوفتهانزا، آشکار بود. او حتی در سفرهای تفریحی، فرح را به ویلا میفرستاد تا خودش به عیاشی بپردازد و درخواستهای نامشروعی مانند رابطه با دختر وزیر یا درخواست زن از فرماندار ونیز داشت
این متن روایتگر فساد مالی در دوران پهلوی است، به ویژه در مورد رضا پهلوی و فرزندانش. به عنوان نمونه، به درخواست غیرقانونی یکی از پسران رضا پهلوی برای کابلکشی باغ شخصی با بودجه شهرداری و اجتناب از پرداخت هزینه برق اشاره شده است. همچنین، متن بیان میکند که خانواده پهلوی با تصاحب گسترده زمینها، به یکی از بزرگترین مالکان کشور تبدیل شده بودند
خانواده سلطنتی و اطرافیانشان از کاخهای متعدد، امکانات رفاهی لوکس، و مصالح و لوازم وارداتی بهرهمند بودند که همگی از محل بیتالمال تأمین میشد. در حالی که ولیعهد ۱۴ ساله در ناز و نعمت غرق بود و با هواپیمای شخصی به مدرسه میرفت، همسالان او در فقر شدید به سر میبردند. محمدرضا پهلوی نیز هزینههای هنگفتی را صرف زندگی اشرافی فرزندان و نزدیکان خود میکرد، که این امر نمونهای آشکار از اولویت دادن منافع شخصی بر منافع عمومی و تضاد طبقاتی عمیق در جامعه آن روز بود.
دوران حکومت پهلوی شاهد ترویج فساد گسترده و مقابله با اسلام بود. این فساد در قالب آگهیهای جنسی، فیلمهای مستهجن، تشویق زنان به خوانندگی، کلوپهای شبانه و قمار نمود داشت. انقلاب سفید نیز با منع حجاب در مراکز عمومی و تأسیس «کاخ جوانان» با اهداف غیراخلاقی همراه بود. برگزاری «جشن هنر شیراز» در ماه رمضان ۱۳۵۶ نیز نمونهای دیگر از این رویکرد ضد اسلامی بود.
رضا پهلوی، در تقلید از پادشاه مصر، پیرمردی را سوار خودروی خود کرد و صد تومان انعام داد. پیرمرد به جای پول، درخواست معافیت پسرش از خدمت نظام کرد. رضا پهلوی موافقت کرد و دستور داد پول را به رشوه گیرندگان بدهند. متن به فساد گسترده در حکومت او و کسب ثروت از طریق رشوه، تصاحب املاک و خرید ارزان اشاره دارد.
محمدرضا پهلوی در تمامی قراردادهای دولتی حقالزحمه خود را برمیداشت و علاوه بر فساد شخصی، چشمپوشی و تشویق فساد نزدیکان و خانوادهاش، از جمله نخستوزیر و همسرش فرح را نیز در دستور کار داشت.
رضا پهلوی به دلیل نفرت گسترده مردم و اذعان نویسندگان و سرشناسان خارجی، از جمله سفیر آمریکا، به بیرحمی، طمعکاری و ستمگری، با سقوط و مرگ در تبعید، تأثیری بر کسی نگذاشت.
نارضایتی گسترده مردم از حکومت محمدرضا پهلوی، ناشی از فساد اخلاقی رژیم و وابستگی کشور به آمریکا در زمینههای اقتصادی، سیاسی و نظامی بود.
رژیم پهلوی در برابر آمریکا و انگلیس منفعل و ذلیل بود؛ از امکانات نظامی ایران در جنگ ویتنام توسط آمریکا سوءاستفاده میشد و رژیم پهلوی قادر به فروش سلاح بدون اجازه آمریکا نبود. همچنین در برابر غارت شرکت انگلیسی کاستین سکوت کرده و نفت ایران را بسیار ارزان به انگلیس میفروخت.