تملک هزاران روستا و اراضی وسیع کشور توسط رضا شاه
در طول بیست سالی که رضاخان دیکتاتورِ ایران بود، نواحی وسیعی از کشور، شامل ۷۰۰۰ روستا، آبادی و مرتع، به ملک شخصی وی تبدیل شد.
در طول بیست سالی که رضاخان دیکتاتورِ ایران بود، نواحی وسیعی از کشور، شامل ۷۰۰۰ روستا، آبادی و مرتع، به ملک شخصی وی تبدیل شد.
رضا شاه با تصاحب اجباری زمینهای روحانیون و مالکان بزرگ، خانوادهاش را به یکی از بزرگترین زمینداران کشور تبدیل کرد، بیآنکه اصلاحات کشاورزی مؤثری انجام دهد؛ نتیجه این شد که تولید و معیشت روستاییان تغییر نکرد و صنعتیشدن کشور به تعویق افتاد.
پیتر آوری در کتاب ایران مدرن بیان میکند که اصلاحات رضاشاه زمینهساز پیدایش گروهی طماع شد که منابع عمومی را به سود شخصی منحرف میکردند. خود شاه با طمعورزی به زمین و ثروت، الگوی این رفتار شد و فساد از رأس حکومت به پایین سرایت کرد؛ بهگونهای که حتی در صورت اتهام به فساد، نزدیکان او بهراحتی از قانون میگریختند و معیارهای اخلاقی به سخره گرفته میشد.
رابرت گراهام در کتاب ایران؛ سراب قدرت مینویسد که رضاشاه علیرغم ظاهر حکومت مدرن، فردی خودکامه و بیرحم بود و بخش عمدهای از ثروتش را از طریق رشوه، خرید ارزان، غصب و بهویژه تصاحب زمینها به دست آورد.
یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب توضیح میدهد که رضاشاه از سرهنگی با درآمد محدود در ۱۲۹۹ به ثروتمندترین فرد ایران بدل شد. هنگام کنارهگیری، او سه میلیون پوند در حساب بانکی و سه میلیون هکتار زمین در مازندران بر جای گذاشت؛ زمینهایی که از راه مصادره مستقیم، فروش اجباری و ادعاهای مشکوک به دست آمده بود. به گزارش سفارت انگلیس، او با بهانههایی چون توطئه، بیتوجهی یا تغییر مسیر آب، املاک و روستاها را تصاحب میکرد. این دارایی عظیم هزینه هتلها، کاخها، شرکتها و بنیادهای سلطنتی را تأمین میکرد و دربار پهلوی را به مجتمع ملکیـنظامی ثروتمندی تبدیل ساخت که مقامها و مواجب پرسود به اطرافیان عرضه مینمود.
جان فوران در مقاومت شکننده مینویسد رضاشاه به زمینخواری شهره بود و مالکان از ترس یا اجبار بخشی از املاک خود را به او «پیشکش» میکردند. او در مقابل، از زمینهای سایر مناطق کشور به آنها جبران میداد. تقریباً تمام اراضی مازندران و بخشهای بزرگی از گیلان و گرگان، شامل حدود ۲۰۰ روستا و بیش از ۲۳۵ هزار نفر جمعیت، به مالکیت خصوصی شاه درآمد. اگرچه برخی تردید دارند که او از همه روشهای سختگیرانه مأمورانش آگاه بوده، اما همگان تصدیق میکردند که شاه مالک زمینهای وسیعی است و حتی باران را به سبب سودش در کشاورزی با شوق مینگریست.
محمدقلی مجد به نقل از دریفوس مینویسد سپرده نقدی رضاشاه در بانک ملی به ۶۸۰ میلیون ریال (۴۲/۵ میلیون دلار) میرسید. او با حرص بیپایان، علاوه بر تصاحب مازندران، در شهرهای مختلف زمین، هتل و کارخانه به دست آورد و املاک را با تهدید به قیمت ناچیز، گاه تنها یکصدم ارزش واقعی، از مالکان میگرفت.
کریستین دلانوآ در کتاب ساواک مینویسد رضاشاه با طمع، در مدت کوتاهی از یک نظامی بیچیز یک لا قبا، به بزرگترین مالک زمین کشور بدل شد. او به بهانه مصالح دولت، زمین خوانین را مصادره و صاحبانش را زندانی میکرد و سپس املاک را به نفع شخصی تصاحب مینمود.
محمدقلی مجد در کتاب رضاشاه و بریتانیا به نقل از گونتر مینویسد رضاشاه بزرگترین مالک آسیا (بعد از امپراتور ژاپن) بود و بخش عمدهای از املاک را با مصادره از مالکان پیشین به دست آورد. همچنین او در کنار سلطنت، به هتلداری نیز میپرداخت و اکثر هتلهای شمال کشور، بهویژه کنار دریای خزر، شخصاً متعلق به او بودند.
رضاشاه هنگام کنارهگیری در سال ۱۳۲۰، صدها میلیون ریال در بانک ملی و دهها میلیون دلار در بانکهای لندن، سوئیس و آمریکا اندوخته بود که همگی به فرزندانش رسید. این ثروتهای کلان نشان میدهد تعبیرهایی چون «عصر طلایی» یا «رهبر کبیر» بیشتر ساختهوپرداخته تبلیغات بریتانیا بوده است.
آرتور چستر میلسپو در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد شاه با اقدامات مشکوک و پرهزینه، ثروت کلانی اندوخت. بخش بزرگی از زمینهای مازندران را تصاحب کرد و حسابهای شخصیاش بیش از ۲۰ میلیون دلار بود. او بودجههای عمومی را با بودجههای خصوصی مخلوط میکرد و از مالیاتهای اضافی، حقالسهم نفت، تورم و انحصارات، درآمد شخصی به دست میآورد.
بهگفتۀ محمدقلی مجد در کتاب «رضاشاه و بریتانیا»، رضاشاه با تصاحب منطقۀ خزر و بجنورد عواید صادرات گندم، برنج، پنبه و دام به شوروی را مستقیماً به حسابهای شخصی خود در نیویورک و بانکهای سوئیس منتقل میکرد و به همین دلیل تا آخرین روزهای حکومتش برای تصرف زمینهای مجاور شوروی تلاش مینمود.
در اواخر دوران حکومتش (شهریور ۱۳۲۰)، رضا پهلوی حدود نیمی از نقدینگی کل کشور را در اختیار داشت (۶۸۰ میلیون ریال). او بخشهای بزرگی از مازندران را تصاحب کرد و با استفاده از قدرت، املاک زیادی را با قیمتی دلخواه و گاهی با تهدید مالکان خرید. همچنین هتلها و کارخانههای متعددی برای خود ساخت. او حداقل ۱۰۰ میلیون دلار از محل حقالامتیاز نفت را شخصاً برداشت کرد که معادل کل ظرفیت وامدهی بانک مهمی در آمریکا در آن زمان بود. این اقدامات نشاندهندهی حرص شدید او برای چپاول اموال ایران است.
پس از تبعید رضا شاه، محمدرضا پهلوی ابتدا املاک غصبشده توسط پدرش (حدود ۲۰۰۰ آبادی) را به مجلس شورای ملی سپرد تا به صاحبان اصلی بازگردانده شوند. اما سپس این املاک را پس گرفت و با تأسیس «بنیاد پهلوی»، آنها و سایر اموال نامشروع پدرش را رسماً متعلق به خانوادهی خود کرد. این بنیاد با عنوان «خیریّه» در اقتصاد کشور نفوذ یافت و به ابزاری برای پاداش دادن به حامیان حکومت تبدیل شد. تا سال ۱۳۵۶، بنیاد پهلوی مالک سهام ۲۰۷ شرکت در بخشهای مختلف اقتصادی از جمله معدن، سیمان، بانک، بیمه، هتل، فلزات، کشت و صنعت و ساختمان بود.
رضا شاه بخش عمدهای از بودجههای نظامی و عمرانی (راهآهن و بنادر) را به اختلاس اختصاص داد، بهطوری که بیش از ۲۰ میلیون پوند از ۳۱ میلیون پوند درآمد نفتی ایران را دزدید. او در حسابهای بانکی خود در لندن بین ۲۰ تا ۳۰ میلیون پوند پول داشت. این ثروت میتوانست برای خرید سهام شرکت نفت ایران و انگلیس (APOC) و جلوگیری از بحرانهای بعدی مورد استفاده قرار گیرد، اما رضا شاه از طریق رشوه، خریدهای ارزان و تصاحب املاک، این ثروت را جمعآوری کرده بود
این متن روایتگر فساد مالی در دوران پهلوی است، به ویژه در مورد رضا پهلوی و فرزندانش. به عنوان نمونه، به درخواست غیرقانونی یکی از پسران رضا پهلوی برای کابلکشی باغ شخصی با بودجه شهرداری و اجتناب از پرداخت هزینه برق اشاره شده است. همچنین، متن بیان میکند که خانواده پهلوی با تصاحب گسترده زمینها، به یکی از بزرگترین مالکان کشور تبدیل شده بودند
رضا پهلوی با مالکیت وسیع املاک در ایران، پس از امپراتور ژاپن، بزرگترین مالک آسیا بود. او با انحصار صنعت گردشگری و مالکیت بسیاری از هتلها، بهویژه در سواحل خزر، در تجمل و ثروتاندوزی غرق بود