جایگاه درست استخاره و پرهیز از خرافهگرایی
استخاره وسیلهای برای رفع سرگردانی پس از تحقیق و مشورت است، نه ابزاری برای تصمیمسازی در همه امور. همچنین ذکرها باید ریشه قرآنی یا روایی داشته باشند و نباید به خرافات بیاساس تکیه کرد.
استخاره وسیلهای برای رفع سرگردانی پس از تحقیق و مشورت است، نه ابزاری برای تصمیمسازی در همه امور. همچنین ذکرها باید ریشه قرآنی یا روایی داشته باشند و نباید به خرافات بیاساس تکیه کرد.
این خاطره نشان میدهد که نامهای اهلبیت نهتنها با فرهنگ ایرانی بیگانه نیستند، بلکه بخشی از هویت تاریخی این سرزمیناند. مرزهای جغرافیایی ساخته دست ظالماناند و انتخاب نام اهلبیت تضادی با ایرانیبودن ندارد.
داستان یکی از این پروفسورای ملحده که بعد از یک مدتی این متوجه می شه که چه اشتباهی کرده و خدا وجود داره
قلهٔ زیارت اربعین این فراز است: «وَبَذَلَ مُهْجَتَهُ فِیکَ لِیَسْتَنْقِذَ عِبَادَکَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَیْرَهِ الضَّلَالَهِ» یعنی امام حسین جان خود را فدا کرد تا مردم از جهل و گمراهی نجات یابند و این نشان میدهد خروج از جهل هدف اصلی قیام و رسالت اسلام است، درحالیکه دشمنان بر جهل مردم تکیه دارند.
داستان یهودی که از امام علی علیه السلام سوال ریاضی میپرسه
کیناز دالگورکی، سفیر روسیه تزاری، برای ایجاد تفرقه در شیعه، سیدعلیمحمد شیرازی را که فردی جاهطلب و ضعیفالعقیده بود، فریب داد و فرقه بابیت را شکل داد. این جریان بعدها با پیوستن بهاالله به بهائیت تبدیل شد که بهعنوان یک گروهک فاقد مبانی دینی، همواره مورد مخالفت علمای شیعه بوده است.
تقلید در دین اوج عقلانیت است؛ همانطور که برای درمان به پزشک متخصص رجوع میکنیم، در احکام شرعی باید به مرجع آگاه مراجعه کرد. احکام الهی بر اساس حکمت خدا و اهلبیت است و نباید آنها را با نظرهای متغیر دانشمندان جایگزین کرد.
پس از وفات فرزند پیامبر، ابراهیم، همزمان با خورشیدگرفتگی، برخی مسلمانان این رویداد را نشانه حقانیت پیامبر دانستند. پیامبر این باور را رد کردند و تأکید نمودند اسلام با خرافهگرایی مبارزه میکند، حتی اگر پذیرش خرافه باعث گرایش مردم به دین شود.
ساواک پس از انقلاب شایعه «عکس امام در ماه» را منتشر کرد تا انقلابیون را خرافی نشان دهد، اما علما و انقلابیون مقابل این جریان ایستادند و تأکید کردند که اسلام برای گسترش عقلانیت آمده است
همان طور که آنها بر ضد شما اسلام را بد معرفی کرده اند، شما اسلام را آنطور که هست معرفی کنید؛ ولایت را چنانکه هست معرفی کنید. بگویید ما که به ولایت معتقدیم، و به اینکه رسول اکرم(ص) تعیین خلیفه کرده و خدا او را واداشته تا تعیین خلیفه کند و «ولیّ امر» مسلمانان را تعیین کند،
آن مردک (نظامی انگلیس در زمان اشغال عراق) پرسید اینکه در بالای مأذنه دارد اذان می گوید به سیاست انگلستان ضرر دارد؟ گفتند: نه. گفت: بگذار هرچه می خواهد بگوید! آنها نفت شما را می خواهند، به نماز شما چکار دارند. آنها معادن ما را می خواهند؛ می خواهند کشور ما بازار فروش کالاهای آنها باشد. و به همین جهت، حکومتهای دست نشاندۀ آنها از صنعتی شدن ما جلوگیری می کنند؛ یاصنایع وابسته و مونتاژ تأسیس می کنند.
اگر پیغمبر اکرم(ص) خلیفه تعیین نکند، فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ[۲]. «رسالت» خویش را به پایان نرسانده است. ضرورت اجرای احکام و ضرورت قوۀ مجریه و اهمیت آن در تحقق رسالت و ایجاد نظام عادلانه ای که مایۀ خوشبختی بشر است سبب شده که تعیین جانشین مرادف اتمام رسالت باشد.
در دوران جاهلیت خرافات در اوج خودش بود
وقتی مرد برای یک سفر تجاری می رفت رو یکی از درختای خونه اش یک نخی رو گره می زد اگر وقتی برمی گشت گره همون طور بسته مونده بود معلوم می شد خانمش بهش خیانت نکرده اما اگر گره باز شده بود معلوم می شد خانم خیانت کرده در بسیاری از مواقع خانم رو می کشتند
فکر نکنیم در کشورهای غربی خرافات نیست یکی از خرافی ترین کشورها فرانسست
تو عروسی ها اشکالی نداره روی سر عروس قند می سابن اما اینکه که تصور بکنیم هنگام عقد اگر روی سر عروس و داماد قند نسابید دیگه این ها زندگیشون شیرین نمی شه این حرفا نیستش
یا لباس عروس گره نداشته باشه که اگر گره داشته باشه زندگیشون گره می خوره
گفت حاج آقا ببینید یه دورانی می گفتند زمین مسطحه خورشید در حرکته چرا داریم می بینیم چند هزار سال می دیدن خورشید از یک طرف می آمد از یک طرف هم می رفت علم که پیشرفت کرد فهمید نه زمین صافه نه خورشید داره حرکت می کنه اتفاقا زمین گرد هست و زمین داره حرکت می کنه حاج آقا مباحثی که دینم می گه همینه ممکنه شما درست بگید ممکنه من درست بگم پس نه شما دین رو بیاید به من معرفی کنید نه من بی دینی رو به شما معرفی می کنم دنیا همینه هیچ کس روی هیچی که می گه مطمئن نیست این صحبت که تموم شد من بهش گفتم مطمئنی رو حرفی که می زنی؟
آقایون تو قنوت نماز مقیدن چکار کنن انگشترشون رو برمی گردونن سمت صورتشون خب این جدا از اینکه مستحب نیست که بماند به فتوای برخی از فقها نگاه کردن به سنگ خصوصا سنگ انگشتر توی نماز کراهت داره
چقدر دشمن با خواب ما رو تا حالا زده. همین الان فرقه ای که راه افتاده، فرقه احمد الحسن الیمانی، معجزه اش چیه؟ معجزه اش خوابه.
آقا دین اگر قرار بود با خواب جلو بیاد، به جاییکه خدا پیامبر مبعوث بکنه، یک خواب برای همه می فرستاد که همه فردا ایمان بیارید.
جریان خواب محقق حلی بسیار خواندنی است. در دین، آنچه میزان حق و باطل است، قرآن و سنت قطعی است، نه خواب و رؤیای فردی. فقیهی مانند محقق حلی حتی با دیدن خواب، حاضر نمیشود فتوای شرعیاش را تغییر دهد، چون میداند که خواب، حجت شرعی نیست.
استخاره ابزاری برای رفع سرگردانی در مواقعی است که پس از مشورت، تحقیق و تفکر، هنوز به نتیجهای نرسیدهایم. استخاره فینفسه خرافه نیست، اما تکیه کردن بر آن برای تمامی جنبههای زندگی اشتباه است و باید از این نوع افراط دوری کرد.
بدیهی است که اسلام، چشم زخم را تصدیق میکند، چرا که خداوند خالق، پیش و بیش از همگان میداند که چه قوایی به مخلوقات خود عطا نموده است. از این رو در آیه «وَ إن یَکاد …» به همین مقوله تصریح شده است:
«وَإِن یَکَادُ الَّذِینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِأَبْصَارِهِمْ لَمَّا سَمِعُوا الذِّکْرَ وَیَقُولُونَ إِنَّهُ لَمَجْنُونٌ» (القلم، ۵۱)
مستر همفر رو فرستادند یک فرقه از دل اهل سنت بکشه بیرون مستر همفر رفت توی عربستان تو حجاز شروع کرد گشتن یک نفر که سودای حکومت داشته باشه رو پیدا کرد، این شخص شاگرد نجاری بود به نام محمد بن عبدالوهاب این رو جذب کرد مینشست ساعت ها باهاش گفتگو می کرد یه روزی آمد گفت من خواب دیدم که پیامبر فرمودند تو جانشین من هستی اینقدر در گوش محمد بن عبدالوهاب خوند تا فرقه وهابیت رو شکل دادند
سلام برای این آمده که مردم از جهل غفت خارج بشن خدای نکرده اگر مردم در جهل و غفلت قرار بگیرند شایع
امام صادق علیه السلام : در شگفتم از کسى که از چهار چیز مى هراسد، اما چگونه به چهار چیز پناه نمى برد!
من حتی یک بار بچه ام رو بدون وضو شیر ندادم
ﺷﻮاﻫﺪ ﻣﺴﺘﻨﺪی وﺟﻮد دارد ﮐﻪ ﻧﺸﺎن میدﻫﺪ از ۱۵۵ ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻری ﮐﻪ ﺑﺎﺑﺖ ﺣﻖاﻻﻣﺘﯿﺎز ﻧﻔﺖ ﭘﺮداﺧﺖ ﺷﺪ، ﺣﺪاﻗﻞ ۱۰۰ ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر آن را رﺿﺎﺷﺎه ﺑﻪ ﺟﯿﺐ زد.
در طول بیست سالی که رضاخان دیکتاتورِ ایران بود، نواحی وسیعی از کشور، شامل ۷۰۰۰ روستا، آبادی و مرتع، به ملک شخصی وی تبدیل شد.
رضا شاه حاضر بود در ازای گرفتن ۵ میلیون پوند، قرارداد امتیاز نفت دارسی را به نفع شرکت انگلیسی تمدید کند، چون مجلس دست نشانده و زیر دست او بود.
محمد قلی مجد میگوید: رضا شاه بیش از ۲۰ میلیون پوند از ۳۱میلیون پوند درآمد نفت ایران را به سرقت برد و به حسابهای شخصی خود در لندن واریز کرد؛ رقمی که در آن زمان میتوانست ایران را مالک بخش بزرگی از سهام شرکت نفت ایران و انگلیس کند.
در فاصله ۱۳۰۶ تا ۱۳۲۰ شمسی، بخش عمده بودجه خرید تسلیحات و دو سوم درآمد نفت ایران بهجای هزینه در ارتش و پروژههای عمومی، به حسابهای شخصی رضا شاه در اروپا و آمریکا منتقل شد. این مبلغ حدود ۲۰ میلیون پوند (۱۰۰ میلیون دلار) بود که در زمان خود معادل کل ظرفیت اعتباری بانک واردات و صادرات آمریکا به شمار میرفت.
و تقریظ های که حضرت آقا به کتب مختلف زدند من ندیدم تقریظی مثل این تقریظ باشه آقا شیش هفت بار می فرمایند همه چیز این کتاب عالیست
وقتی ما بچه بودیم مادرم برای ما غزل می خوند قصیده می خوند
این دوست ایشون رو می بره جبهه و چقدر تلاش می کنه رو اینکه ایشون تغییر بکنه
رضا شاه هنگام تبعید نزدیک به ۳۰ میلیون پوند در بانکهای لندن داشت که در جنگ جهانی دوم توسط بریتانیا مسدود شد. پس از مرگ او در ۱۳۲۳ شمسی، این دارایی عظیم آزاد و به محمدرضا شاه منتقل شد.
محمد قلی مجد در مورد فساد مالی در دوره رضا شاه، میگوید: در ایران فساد مالی به حدی رایج و نهادینه شده که بسیاری از مقامات برای جبران حقوق ناکافی به آن متوسل میشوند؛ بدترین شکل آن، برداشت از حقوق سربازان و افراد کمدرآمد است.
سر ریدر بولارد مینویسد که برخی نارضایتیها از رضا شاه ناشی از خِستهای جزئی او بود؛ مانند استفاده از آب باغهای مردم برای کاخها یا خرید باغ شهرداری تهران برای ساخت هتل شخصی.
رضا شاه با تصاحب اجباری زمینهای روحانیون و مالکان بزرگ، خانوادهاش را به یکی از بزرگترین زمینداران کشور تبدیل کرد، بیآنکه اصلاحات کشاورزی مؤثری انجام دهد؛ نتیجه این شد که تولید و معیشت روستاییان تغییر نکرد و صنعتیشدن کشور به تعویق افتاد.
برای اینکه اقتصاد ژاپن رو فلج بکنن اینا از عروسک باربی استفاده کردن
پیتر آوری در کتاب ایران مدرن بیان میکند که اصلاحات رضاشاه زمینهساز پیدایش گروهی طماع شد که منابع عمومی را به سود شخصی منحرف میکردند. خود شاه با طمعورزی به زمین و ثروت، الگوی این رفتار شد و فساد از رأس حکومت به پایین سرایت کرد؛ بهگونهای که حتی در صورت اتهام به فساد، نزدیکان او بهراحتی از قانون میگریختند و معیارهای اخلاقی به سخره گرفته میشد.
رابرت گراهام در کتاب ایران؛ سراب قدرت مینویسد که رضاشاه علیرغم ظاهر حکومت مدرن، فردی خودکامه و بیرحم بود و بخش عمدهای از ثروتش را از طریق رشوه، خرید ارزان، غصب و بهویژه تصاحب زمینها به دست آورد.
جان فوران در کتاب مقاومت شکننده مینویسد که سطح زندگی دهقانان ایرانی در اواخر سلطنت رضاشاه نهتنها رضایتبخش نبود بلکه بدتر نیز شد. غذای اصلی آنان نان، چای و ماست بود و بسیاری غالباً گرسنگی میکشیدند. طبق برآورد سازمان ملل در دهۀ ۱۳۳۰، ایرانیان کمتر از ۱۸۰۰ کالری روزانه دریافت میکردند که پایینتر از مناطق فقیر خاورمیانه بود. شرایط بهداشتی نیز فاجعهبار بود: مرگومیر کودکان ۵۰٪، امید به زندگی در روستاها تنها ۲۷ سال، و بیماریهای گسترده همراه با فقدان خدمات بهداشتی. آموزش و مدرسه در روستاها تقریباً وجود نداشت و مالکان در بهبود شرایط معیشتی، بهداشتی یا آموزشی دهقانان نقشی ایفا نکردند.
محمدقلی مجد در رضاشاه و بریتانیا به گزارشی از هارت اشاره میکند که طی گفتوگویی با غفارخان جلال، اوضاع اقتصادی ایران را «مدام وخیمتر» توصیف میکند. جلال میگوید خارجیها شدت فلاکت تجار ایرانی را درک نمیکنند؛ تعداد زیادی از آنها ورشکست شدهاند و شمار بسیاری نیز در آستانۀ ورشکستگی قرار دارند.
یرواند آبراهامیان در ایران بین دو انقلاب توضیح میدهد که رضاشاه از سرهنگی با درآمد محدود در ۱۲۹۹ به ثروتمندترین فرد ایران بدل شد. هنگام کنارهگیری، او سه میلیون پوند در حساب بانکی و سه میلیون هکتار زمین در مازندران بر جای گذاشت؛ زمینهایی که از راه مصادره مستقیم، فروش اجباری و ادعاهای مشکوک به دست آمده بود. به گزارش سفارت انگلیس، او با بهانههایی چون توطئه، بیتوجهی یا تغییر مسیر آب، املاک و روستاها را تصاحب میکرد. این دارایی عظیم هزینه هتلها، کاخها، شرکتها و بنیادهای سلطنتی را تأمین میکرد و دربار پهلوی را به مجتمع ملکیـنظامی ثروتمندی تبدیل ساخت که مقامها و مواجب پرسود به اطرافیان عرضه مینمود.
جان فوران در مقاومت شکننده مینویسد رضاشاه به زمینخواری شهره بود و مالکان از ترس یا اجبار بخشی از املاک خود را به او «پیشکش» میکردند. او در مقابل، از زمینهای سایر مناطق کشور به آنها جبران میداد. تقریباً تمام اراضی مازندران و بخشهای بزرگی از گیلان و گرگان، شامل حدود ۲۰۰ روستا و بیش از ۲۳۵ هزار نفر جمعیت، به مالکیت خصوصی شاه درآمد. اگرچه برخی تردید دارند که او از همه روشهای سختگیرانه مأمورانش آگاه بوده، اما همگان تصدیق میکردند که شاه مالک زمینهای وسیعی است و حتی باران را به سبب سودش در کشاورزی با شوق مینگریست.
محمدقلی مجد به نقل از دریفوس مینویسد سپرده نقدی رضاشاه در بانک ملی به ۶۸۰ میلیون ریال (۴۲/۵ میلیون دلار) میرسید. او با حرص بیپایان، علاوه بر تصاحب مازندران، در شهرهای مختلف زمین، هتل و کارخانه به دست آورد و املاک را با تهدید به قیمت ناچیز، گاه تنها یکصدم ارزش واقعی، از مالکان میگرفت.
آبراهامیان در تاریخ ایران مدرن مینویسد سفارت بریتانیا در ۱۹۳۲ گزارش داد: «اشتهای سیریناپذیر وی [رضا شاه] به زمین دارد به حدی میرسد که چند صباح دیگر از اینکه چرا اعلیحضرت بیدرنگ همۀ ایران را به نام خود به ثبت نمیرسانند، تعجب خواهیم کرد»
کریستین دلانوآ در کتاب ساواک مینویسد رضاشاه با طمع، در مدت کوتاهی از یک نظامی بیچیز یک لا قبا، به بزرگترین مالک زمین کشور بدل شد. او به بهانه مصالح دولت، زمین خوانین را مصادره و صاحبانش را زندانی میکرد و سپس املاک را به نفع شخصی تصاحب مینمود.
در دوران امام سجاد علیه السلام فساد و فحشا به جایی رسیده بود که مردم برای یاد گرفتن غنا و خوانندگی پشت در خونه یک خانمی به نام جمیله صف می بستند
دوران امام سجاد علیه السلام عموم مردم نمی دونستند نماز چجوری خونده می شه نمی دونستن روزه چجوری گرفته می شه
یه شخصی مثل بر سیسای عابد کی دیگه چنین شخصی می شه مستجاب الدعوه بود مردم بیماراشون رو می آوردند پیش او او دعا می کرد شفا پیدا می کردند یه بار یک خانواده ای خواهرشون رو آوردن پیش بر سیسای عابد گفتن نابینای گفت باید بمونه اینجا تا من دعا کنم
اولین فیلمه مبتذلی که در تاریخ ساخته شد از این فیلم های دیگه خیلی افتضاح اسمش رو نمی خوام روی منبر عرض بکنم توسط صهیونیست ها ساخته شد
آمریکا بعد از جنگ جهانی دوم به واسطه اینکه آلمان شرقی سمت شوروی نره کاری که انجام داد این بود که در یک اقدام بسیار کثیف تمام جوونای آلمان شرقی رو به فساد و فحشا کشوند
آمریکا به واسطه ای که بتونه مقاومت اون ها رو بشکنه این زنان بدکاره رو پول داد آمدن قاطی انقلابیون
پروفسور مایکل جونز یک کتابی ایشون داره به نام آزادی جنسی برای کنترل سیاسی
فیلم های مبتذل رو تو خونه به خونه پخش کرد سی دی تو تک تک خونه ها برد
تو اولین اقدام راهپیمایی زنان رو برای آزادی تشکیل داد فیلم های مبتذل رو رایگان بین جوون هاش پخش کرد
محییالدین اِربلی نقل میکند که مردی با زخمی بزرگ بر سر در قهوهخانهای حضور داشت و آن را «یادگار جنگ صفین» معرفی میکرد. این مرد داستانی از درگیری با فردی که دشمن امام علی (ع) بود تعریف کرد که در جریان آن مجروح شده است. پس از بیهوشی، شخصی نورانی که حضرت صاحبالزمان (عج) بودند، به شفای زخمهای او پرداختند و جای زخم را باقی گذاشتند. آن حضرت فرمودند که این زخم نمادی از علاقه آن مرد به حضور در جنگ صفین است.
امام صادق (ع) روایت میکند که خداوند دو فرشته را مأمور کرد شهری را با اهلش ویران کنند. هنگام رسیدن، یکی از فرشتگان مردی را یافت که در حال دعا و تضرع بود. فرشته اول خواست از وجود این فرد عابد صرف نظر کند، اما فرشته دوم به دستور خدا وفادار ماند و از او کسب تکلیف کرد. خداوند فرمود که باید به فرمان اولیه عمل کنند، زیرا این مرد هرگز به خاطر گناهان، خشمگین نشده و اقدامی برای اصلاح آنها نکرده است؛ بنابراین عبادت بدون عمل اصلاحی کفایت نمیکند.
مهدی باکری و حسین علمالهدی با غیرت دینی و ایمان عمیق خود، در برابر نفوذ فساد فرهنگی و اجتماعی ایستادند. باکری با استفاده از کوکتل مولوتوف مشروبفروشیها را که نماد فساد بودند به آتش کشید و حسین علمالهدی نوجوان با آتش زدن چادر سیرک فاسد مصری، از ارزشهای دینی و اخلاقی دفاع کرد. این اقدامات بیانگر غیرت دینی جوانانی بود که حاضر نبودند فرهنگ و ایمان خود را در برابر تهاجم فرهنگی دشمن تسلیم کنند.
سلیمان برجیس، پزشکی یهودی که بعدها بهایی شد، در کاشان علاوه بر طبابت داروخانه داشت و به مسلمانان مخالف بهائیت داروی اشتباه میداد که منجر به مرگ حدود صد نفر شد. گروهی از مسلمانان متعهد کاشان، پس از ناامیدی از دولت، تصمیم گرفتند او را بهعنوان مجازات بکشند. هشت نفر متحد شدند و برجیس را به قتل رساندند و سپس خود را تحویل مأموران دادند. پس از دستگیری، مردم کاشان خواستار آزادی آنها شدند و علمای برجسته مانند آیتالله بروجردی وارد کار شدند. بهاییها وکیل مدافعی داشتند و دادگاه چند روز به طول انجامید. در روز صدور حکم، سه عضو فدائیان اسلام از جمله نواب صفوی به حمایت از متهمان وارد دادگاه شدند و باعث به هم ریختن جلسه شدند. نهایتاً در ۲۱ شهریور ۱۳۲۹، دادگاه این هشت نفر را تبرئه کرد.
مرحوم حاجسیداحمد خمینی از قول امام خمینی (ره) نقل میکند که در مسیر مدرسه فیضیه متوجه بحثهای گسترده درباره کتاب «اسرار هزارساله» شد. این موضوع باعث شد امام تصمیم بگیرند درسهای اخلاق را رها کنند و به مدت حدود یک ماه تا چهل روز تمام وقت خود را صرف نگارش کتاب «کشف الاسرار» کنند، که پاسخی به کتاب «اسرار هزارساله» حکمیزاده بود. این کتاب در سال ۱۳۳۲ نوشته شد و امام خواستند نامشان در پشت آن ذکر نشود تا کتاب به عنوان پاسخ رسمی حوزههای علمیه شناخته شود. برای مدتی طولانی، نویسنده واقعی این اثر ناشناخته باقی ماند.
حجتالاسلام والمسلمین قرائتی در خاطرات خود نقل میکند که از حضرت آیتالله العظمی بهاءالدینی درباره خاطرات جوانی امام خمینی(ره) پرسیده است. ایشان بیان داشتند که در دوران حکومت رضاخان، زمانی که در مدرسه فیضیه حضور داشتند، مأموری وارد مدرسه شد و به مقدسات اهانت کرد. امام خمینی(ره) که در آن زمان کمتر از بیست و پنج سال داشتند، با شجاعت و غیرت دینی به مقابله برخاست و سیلی محکمی به صورت آن مأمور زد، به گونهای که موجب حیرت حاضران گردید. این حادثه نمادی از ایستادگی و صلابت امام در دفاع از ارزشهای دینی است.
جرجی زیدان، نویسنده و مورخ مشهور، در کتاب «تاریخ آداب اللغه العربیه» با بیانصافی و تحریف، شیعه را طایفهای کوچک و کماهمیت معرفی کرد و حتی وجود کنونی شیعه را انکار نمود. در واکنش به این ادعا، علامه آقابزرگ تهرانی همراه با دو دوست و همردیف علمیاش، سیدحسن صدر و شیخ محمدحسین کاشفالغطاء، متحد شدند تا فرهنگ غنی شیعه و سهم برجسته آن در علوم اسلامی را معرفی و دفاع کنند. سیدحسن صدر کتاب «تاسیس الشیعه لفنون الاسلام» را به سال ۱۳۷۰ ه.ق منتشر کرد که در آن به حرکت علمی شیعه پرداخته شده است. شیخ کاشفالغطاء نیز کتاب جرجی زیدان را نقدی جامع و علمی نوشت و اشتباهات او را بهطور دقیق آشکار ساخت. علامه آقابزرگ تهرانی نیز متعهد شد تا فهرستی مفصل از تألیفات شیعه را تهیه کند که نتیجه آن، کتاب ۲۵ جلدی «الذریعه الی تصانیف الشیعه» با بیش از ۵۳ هزار کتاب معرفی شده و ۱۱ هزار صفحه است، که جامعترین مرجع در معرفی آثار شیعه به شمار میرود. این اقدامها پاسخی علمی و مستند به تحریفات تاریخی و فرهنگی علیه شیعه بود.
علامه امینی در اثبات حدیث غدیر، با پژوهشی گسترده و جامع، در طول ۴۰ سال و با بررسی بیش از ۱۰۰ هزار کتاب، سندهای حدیث غدیر را از صحابه تا علمای قرن چهاردهم قمری، به ویژه از منابع اهل سنت، گردآوری کرده است. وی حدیث غدیر را یقینآورترین و متواترترین حدیث منقول از پیامبر اسلام (ص) میداند و برای تهیه این اثر ارزشمند به کتابخانههای هند، مصر و سوریه سفر کرده است. تأثیر این کتاب به اندازهای بوده که هزاران نفر پس از مطالعه آن به تشیع گرایش یافتهاند.
در جشن هنر شیراز ۱۳۵۶ نمایشهایی شرمآور اجرا شد ، سفیر انگلیس به شاه اعتراض کرد، شاه فقط با خنده پاسخ داده بود .
رئیس ساواک امام خمینی(ره) را «سید یاغی» خواند؛ آیتالله قاضی بهشدت عصبانی شد و قصد پرتاب صندلی داشت.
در نمایش فیلمی بدون مجوز در تالار اندیشه زمستان ۱۳۶۸ که به حضرت زهرا (س) توهین شده بود، سیدمرتضی آوینی با صدای بلند اعتراض کرد و از بیاحترامی به ساحت مقدس دفاع نمود.
عبدالحسین واحدی، یار نزدیک نواب، در حرم حضرت معصومه(س) دیده شده بود و از برنامه ترور حسین علاء در تهران خبر داد. پس از دستگیری در اهواز و انتقال به تهران، در برخوردی با بختیار رئیس ساواک، به دلیل دفاع از احترام خود و مادرش مورد حمله قرار گرفت و با پنج گلوله به شهادت رسید. این واقعه نمادی از مقاومت و وفاداری به عقیده و شرف بود.
در آغاز فعالیتهای محمد، روزی با پیراهنی خونین وارد مغازه شد. وقتی علت را جویا شدند، گفت که هنگام عبور از خیابان نظامآباد، متوجه مزاحمت یک مرد برای دختری شده و بهدلیل غیرت و دفاع از او، وارد درگیری شده است. نشانههای درگیری همان لکههای خون بر پیراهنش بود.
علی خلیلی در سال ۱۳۹۰ هنگام دفاع از دو زن مقابل اشرار زخمی شد و پس از سه سال و نیم، به دلیل جراحات به شهادت رسید. او نمونه برجسته غیرت دینی و فداکاری است.
محمدعلی کلی، قهرمان بوکس و مسلمان، با احترام به نام پیامبر اسلام (ص)، از پذیرفتن ستاره در خیابان مشاهیر هالیوود امتناع کرد. به احترام او، اولین ستاره بر دیوار نصب شد تا نامش بر زمین و پای مردم نوشته نشود. این اقدام نمونهای از ارادت و احترام به ارزشهای دینی در میان ستارگان جهانی بود.
محمدقلی مجد در کتاب رضاشاه و بریتانیا به نقل از گونتر مینویسد رضاشاه بزرگترین مالک آسیا (بعد از امپراتور ژاپن) بود و بخش عمدهای از املاک را با مصادره از مالکان پیشین به دست آورد. همچنین او در کنار سلطنت، به هتلداری نیز میپرداخت و اکثر هتلهای شمال کشور، بهویژه کنار دریای خزر، شخصاً متعلق به او بودند.
همهٔ کارها در کشور بر محور ریا و تظاهر میچرخد و افراد کوته فکر در پی منفعتطلبیاند. من خود را همردیف کارکنان شاه و جزو همان طبقهٔ فاسد میدانم. این طبقهٔ حاکم، طماع و بیحدوحصر، مانند لاشخور به دنبال بهرهبرداری از موقعیتهاست و هر روز برای جلب منفعت به سراغ من میآیند. این دیدارها خستهکننده و جانکاه است. طبقهٔ حاکمه فاسد و پلید است، انسان را تحمیق میکند و عمر او را بیهوده در دسیسهها و پستیهای خود هدر میدهد.»
شهردار از نخستین ساعات وقوع سانحه فرودگاه حضور فعال داشت و عملکرد قابلتوجهی از خود نشان داد. با وجود تلاش دولت برای تغییر او، اجازه داده نشد، چرا که فردی درستکار و پرکار است. با این حال، مشکل اصلی فساد گسترده دستگاه شهرداری است که مانع انجام امور بدون واسطه میشود و تاکنون تلاشهای شهردار برای اصلاح این ساختار محدود بوده است.
رضاشاه هنگام کنارهگیری در سال ۱۳۲۰، صدها میلیون ریال در بانک ملی و دهها میلیون دلار در بانکهای لندن، سوئیس و آمریکا اندوخته بود که همگی به فرزندانش رسید. این ثروتهای کلان نشان میدهد تعبیرهایی چون «عصر طلایی» یا «رهبر کبیر» بیشتر ساختهوپرداخته تبلیغات بریتانیا بوده است.
در ۱۹ آذر ۱۳۵۳ درباره روحیۀ مردم و رجال سیاسی بحث شد. گفته شد که رجال کوتاهفکر و منفعتطلباند و مسائل مملکتی را صرفاً از دیدگاه شخصی میبینند. شاه هم تأیید کرد و گفت: متأسفانه آدم نداریم. سپس به خاطرهنویسی شاه فقید اشاره شد که خود را “سرپوشی طلایی بر ظرفی آلوده” توصیف کرده بود؛ تعبیری که ناظر به فساد هیئت حاکمه بود. شاه با خنده پذیرفت که این برداشت چندان بیراه نیست.»
اسدالله علم با وجودی که خود را خدمتگزار یک «دیکتاتور قدرتمند» میداند و سیستم سلطنتی حاکم را دارای معایب بزرگ (مانند وابستگی به حالات شخصی شاه) و سلطنت موروثی را غیرمنطقی میخواند، معتقد است در ایران آن زمان هیچ جایگزین عملیای وجود ندارد. او استدلال میکند که مردم ایران برای حکومت دموکراسی واقعی «رشد» نداشته و در صورت برقراری آن، هرج و مرج کامل به وجود میآید. بنابراین، او خود را از طرفداران جدی سیستم موجود میداند
شاهنشاه در شام ۱۵ شهریور ۱۳۴۸،بر اساس گزارش بانک مرکزی، از رشد اقتصادی ۲۲ درصدی در سهماهه اول سال خبر دادند. اسدالله علم با صراحت این گزارش را دروغ خواند و گفت آن را باور ندارد. این پاسخ صریح که در حضور دیگران بیان شد، موجب ناخشنودی شاه شد. راوی متوجه جسارت خود شد، اما اذعان کرد که علاقه شدید شاه به پیشرفت، باعث پذیرش گزارشات غیرواقعی و در نتیجه بروز مشکلات مالی برای کشور میشد
این یادداشتها گفتوگوهای انتقادی اسدالله علم با محمدرضا شاه پهلوی را در بازهزمانی ۱۳۴۸ تا ۱۳۵۴ ثبت کرده است. محور اصلی این گفتوگوها، هشدار درباره مشکلات ساختاری مدیریت اقتصادی کشور است.
علم به شاهنشاه هشدار میدهد که:·
· دستگاههای دولتی به دلیل منافع شخصی، اطلاعات صحیح را به عرض نمیرسانند.
· حل مشکلات اقتصادی (مانند قیمت گندم یا مدیریت کارخانه) با “امریه” و دستور مستقیم ممکن نیست و نیاز به مطالعه و کارشناسی دارد.
· شاهنشاه به مشاوران مستقلی خارج از ساختار دولت نیاز دارد تا واقعیتها را بدون حب و بغض به ایشان گزارش کنند.
در برابر این انتقادات، واکنش شاه معمولاً دفاع از گزارشات ، رد کردن پیشنهادها و در نهایت ناخشنودی از صراحت علم بود. این مطالب نشان میدهد که چگونه عدم پذیرش انتقادات و اتکا به اطلاعات نادرست به بروز مشکلات مالی و مدیریتی در کشور منجر میشد.
این متن بخشهایی از خاطرات اسدالله علم را نشان میدهد که نحوه تعامل و تصمیمگیریهای محمدرضا شاه را در مسائل مختلف داخلی و خارجی روایت میکند.
· شاه با قاطعیت و گاهی با عجله و دادن ضربالاجلهای کوتاه (مثلاً ۴۸ ساعته برای دستگیری در بلوچستان) دستور میدهد.
· در موضوعاتی مانند ساخت بیمارستان شیعیان لبنان، شاه بر تصمیمگیری فوری تأکید دارد و از تأخیر خشمگین میشود.
· شاهنشاه حتی در تشکیل دولت جدید (کابینه هویدا) مستقیم دخالت میکند و با وجود پیشبینیهای تغییر، به دلیل تحمیل شدن وزرا از سوی اطرافیان، به طور کامل با Cabinet قبلی موافقت میکند.
· در مسائل بینالمللی مانند قرارداد هیرمند با افغانستان، شاه شرط تعهد کتبی پادشاه افغانستان را میگذارد.
· همچنین، رفتار شاه گاهی همراه با شکاکیت شدید و گاهی با سادهلوحی توصیف شده، مانند پرونده سپهبد بختیار که به تیرگی روابط ایران و لبنان انجامید.
اسدالله علم در خاطرات خود به انتقاد از حکومت فردی و غیرمنطقی محمدرضا شاه و همچنین فاصله عمیق بین هیئت حاکمه و مردم ایران میپردازد.
در جلسهای امام همراه با عدهای از روحانیت و طلاب حضور داشتند. امام نزدیک سماور نشسته بود. شخصی سخنی را بر زبان راند که مشعر
در پی حمله متفقین در شهریور ۱۳۲۰، رضا پهلوی به سرعت دچار آشفتگی روانی و ضعف جسمانی شد. ارتشش در همان ساعات اولیه متلاشی گردید و او که کاملاً مستأصل شده بود، دست به تصمیمات متناقض زد. سرانجام، وی سراسیمه به بندرعباس رفته و با کشتی انگلیسی از ایران خارج شد.
پس از شکست کودتای ۲۴ مرداد ۱۳۳۲، محمدرضا پهلوی با وحشت شدید، ثریا را برای فرار فوری از ایران به مقصد عراق از طریق رامسر و هواپیما بیدار کرد. در شتاب خروج، شاه ثریا را فراموش کرد و هواپیما مجبور به بازگشت شد، که ثریا در نهایت با عجله وارد آن شد و ناخواسته بر اسلحه شاه نشست. این رویداد، اوج اضطراب شاه، پیامدهای شکست کودتا و لحظات پرمخاطره ترک کشور را به تصویر میکشد.
در زمان استعفای رضاشاه در ۱۳۲۰ شمسی، او بیش از ۷۶۰ میلیون ریال در بانک ملی و مبالغ هنگفتی در بانکهای خارجی از جمله لندن، سوئیس و نیویورک داشت. فرزندانش این داراییها را به ارث بردند و داراییهای او در آمریکا حدود ۱۸.۵ میلیون دلار برآورد میشود. این حجم ثروت نشان میدهد تعبیراتی مانند «عصر طلایی، رهبر کبیر، مصلح» بیشتر جنبه تبلیغاتی و افسانهای داشتهاند.
آیتاللّه خمینی در اواخر جنگ و دوران موشکباران تهران، هیچ تغییری در برنامه روزانه یا محل اقامت خود نداد و حتی از پناهگاه استفاده نکرد. پزشکان او تأیید کردهاند که ضربان قلب و فشار خونش حتی در زمان حملات نیز ثابت بوده است. این رفتار نشاندهنده آرامش و عدم ترس ایشان در شرایط بحرانی بود
آیتالله خامنهای چهل هزار نفر در ورزشگاه تختی مشهد جمع شده بودند. حکومت نظامی بود و نیروهای ژاندارمری و ارتش با تانک دور تا دور
آرتور چستر میلسپو در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد شاه با اقدامات مشکوک و پرهزینه، ثروت کلانی اندوخت. بخش بزرگی از زمینهای مازندران را تصاحب کرد و حسابهای شخصیاش بیش از ۲۰ میلیون دلار بود. او بودجههای عمومی را با بودجههای خصوصی مخلوط میکرد و از مالیاتهای اضافی، حقالسهم نفت، تورم و انحصارات، درآمد شخصی به دست میآورد.
محمدقلی مجد در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» با استناد به اسناد وزارت خارجۀ آمریکا مینویسد رضاخان پس از دستیابی به قدرت با پشتیبانی انگلیسیها به ثروتاندوزی و اخاذی از ثروتمندان پرداخت و حتی درصدد اخاذی از احمدشاه نیز برآمد. طبق گزارشها، سفر احمدشاه به اروپا در واقع به دلیل فشار مالی و امتناع او از پرداخت پول به وزیر جنگ بود.
آرتور چستر میلسپو در کتاب «آمریکاییها در ایران» مینویسد رضاشاه بهجای اقامت در کاخ گلستان، مجموعهای از کاخهای مدرن ساخت. او در کنار هتل رامسر کاخی کوچک برای استراحت ساخت و در سراسر ایران مجسمههای متعدد خود را نصب کرد تا یادش باقی بماند. برخی از بناهای او از نظر معماری قابل قبول، برخی جذاب و برخی نیز فاقد زیبایی بودند.
محمدقلی مجد، مینویسد: هدف اصلی رضاشاه نه توسعه کشور، بلکه ایجاد یک امپراتوری شخصی بود؛ او با تصاحب گستردۀ زمینهای زراعی و ساخت جادهها و راهآهن در واقع شبکهای برای اتصال املاک خود ایجاد کرد و در کنار آن دارایی طبقات مرفه را نیز بهتدریج مصادره میکرد.
بهگفتۀ محمدقلی مجد در کتاب «رضاشاه و بریتانیا»، تعلیق تبدیل پوند استرلینگ به طلا از سوی بریتانیا در سال ۱۹۳۱م باعث کاهش ارزش پوند و هرجومرج مالی در ایران شد. تلگرام این خبر در کرمانشاه به رضاشاه رسید و او از شدت زیان شخصی و نه دولتی ــ شامل میلیونها لیره و پوند ذخیرهشده در خارج از کشور ــ از کوره دررفت و حتی به مشاوران و انگلیسیها ناسزا گفت، زیرا در یک لحظه حدود ۳۰ درصد داراییهایش از بین رفته بود.
بهگفتۀ محمدقلی مجد در کتاب «رضاشاه و بریتانیا»، رضاشاه با تصاحب منطقۀ خزر و بجنورد عواید صادرات گندم، برنج، پنبه و دام به شوروی را مستقیماً به حسابهای شخصی خود در نیویورک و بانکهای سوئیس منتقل میکرد و به همین دلیل تا آخرین روزهای حکومتش برای تصرف زمینهای مجاور شوروی تلاش مینمود.
رضاخان، چه در دوران وزارت جنگ و قزاقی و چه پس از رسیدن به مقام رئیسالوزرایی، شخصیتی خشمگین و عصبانی داشت. او در مواجهه با افرادی که او را خشمگین میکردند، بدون توجه به جایگاهشان – از رئیسالوزرا و رئیس نظمیه گرفته تا مدیر روزنامه و افسر – بلافاصله دست به کتک زدن و سیلی زدن میبرد. این رفتار خشن و تغییرناپذیر، نشاندهنده پایداری خوی گذشته او، حتی در بالاترین مقام سیاسی کشور بود
در جریان یک شام، محمدرضا پهلوی از اسدالله علم، نخستوزیر، درباره گزارشی از بیبیسی پرسید. علم ابتدا گزارش را بیاهمیت و صرفاً مبتنی بر واقعیت دانست. اما پس از آنکه شاه بخشی از گزارش را خواند، به شدت خشمگین شد، علم را مورد ناسزا و فحاشی قرار داد و فریاد کشید، به طوری که باعث وحشت خانواده سلطنتی شد. علم از این واکنش شدید شاه نسبت به گزارشی که آن را صحیح اما بیاهمیت میدانست، متعجب شد