پسرش از شهردار رامسر خواسته بود که باغش را با بودجهی شهرداری، کابلکشی کنند و پای هر چنار، نورافکن بگذارند. شهردار گفته بود این پول مختصر، برای سیمکشی روستاهاست. پسر رضا پهلوی هم گفته بود: «گور پدر روستاییان!» و شهردار مجبور شده بود باغ او را کابلکشی کند. بعد از کابلکشی، پسر رضا کنتوری را بر دیوار باغ دیده بود. عصبانی شده بود و گفته بود: «این کثافت را بردارید. مگر پول برق را باید از من بگیرید؟!»[۱]
فرزندان رضا پهلوی هم مثل خودش، بیتالمال را ثروت شخصی خودشان میدانستند و به مالمردمخوری عادت داشتند. رضا پهلوی زمینهای متعلّق به روحانیون و ملّاکان بزرگ را هم بهزور گرفته بود و بخش زیادی از آنها را برای خود و خانوادهاش نگه داشته بود. در دههی ده، خانوادهی او از بزرگترین زمینداران ایران شده بودند و یکششم زمینهای حاصلخیز را مالک بودند.[۲]