از دست هر فردی که عصبانی میشد، او را کتک میزد؛ افسر پلیس و ملّا و … . یک بار، یک روزنامهی تهرانی، از این رفتارش انتقاد کرد. او بلافاصله دستور داد روزنامه را توقیف کنند![۱] یک بار هم از او انتقاد کردند که چرا سران ارتش در نقاط مختلف کشور، افراد، اسب، گندم و پول مردم را مصادره و چپاول میکنند. اما او به جای این که از ارتشش خشمگین شود، از انتقادکننده عصبانی شد! به هر حال، این انتقاد وارد نبود؛ چرا که رضا پهلوی از اموال غصبشده توسّط ارتش، سهم زیادی برای خودش برمیداشت![۲]