اسدالله علم در خاطرات خود مینویسد:
پنج شنبه ۸شهریور۱۳۵۲:
صحبت کمگندمی پیش آمد. خیلی خیلی با ملایمت به رئیس دولت، هویدا، فرمودند راستی در این کار هم قدری تأخیر شد. یا للعجب از این رودرواسی با این هویدا! گندمِ تُنی ۸۴ دلار را حالا به ۲۲۰ دلار خریدهایم. در هفتصد هزار تُن اقلاً یکصدوسی میلیون دلار خسارت دیدهایم. بازخواست همین است؟ اگر در دولت من این کار شده بود، نمیدانم چه غوغایی میشد».
(صفحه ۴۴)
«پنجشنبه ۵ مهر ۱۳۵۲:
… من ناچارم از لحاظ وظیفۀ غلامی و خدمتگزاری به عرض برسانم که مردم فوقالعاده ناراحت هستند؛ آن هم سر زمستان و سر [ماه] رمضان، همه چیز غفلتاً گران شده [است]. درست است که یک قسمت تحت تأثیر دنیاست، ولی غلام، فکر میکنم مسئولین امر هم خیلی غفلت کرده و میکنند و مخصوصاً این تشکیلات اصناف مشغول سوءاستفادههای کلان است. فرمودند: ابدأ چنین چیزی نیست. شما خارج گود هستید. نمیدانید چه میگذرد. عرض کردم البته همین طور است؛ ولی مطلب این است که به هر صورت عدم رضایت مردم زیاد است و غلام این امر را خطرناک میبیند. شاهنشاه، خود دانید. دیگر چیزی نفرمودند».(صفحه۴۶)