حجتالاسلام کشمیری نقل میکنه:
تو ماشین نشسته بودم، یک آقای متشخصی جلو نشسته بود، یک آقا و یه خانمی هم عقب نشسته بودن، یه بچهی کوچیکی داشتن، معلوم میشد روستاییان.
این آقایی که جلو نشسته بود یه شکلاتی داد به بچه اینا، گفت: خب باریک، حالا اسمت چیه؟
باباهه گفت: اسمش حسینه.
اون آقا یه جملهای گفت کوتاه، دو ثانیه، ولی کل مبانی فکری اینها رو با خاک یکسان کرد. گفت:
«حیف شما نیست ایرانیاید و اسم عربا رو میذارید رو بچههاتون؟»
این بنده خدا روستاییه، موند چی بگه. یه نگاهی کرد به من، گفت:
«حاجآقا، من که سوادی ندارم، خب شما دفاع کن».
من به این بنده خدا گفتم: آقا، این مرز کشورها رو کی مشخص میکنه؟
گفت: نمیدونم حاجآقا، من پزشکم، تاریخ نمیدونم… خب لابد سلاطین.
گفتم: مرز کشورها رو ظالمین عالم مشخص کردن. کشور ایران بزرگ بود، ظالمین و زالوصفتها آمدن هی کوچیکش کردن.
خب بعدشم، از کجا معلوم که فردا مرزمون کوچیکتر نشه؟
خب الان اگر مثلاً یک روزی افغانستان به ما حمله کرد و خراسان رفت سمت افغانستان، بعد ما باید اسممون رو اسم مثلاً شیرعلی انتخاب بکنیم؟
مثلاً اگه رفتیم سمت پاکستان، اسممون رو بذاریم دوشنبه؟
اینو که حالا ولش کن، اما یه سؤال: حالا بگو جمهوری اسلامی رو قبول داری یا نه؟
گفت: اصلاً!
گفتم: خب خیلی چیز واضحی شد، شما طرفدار ایرانپرستی هستید دیگه.
ایران بزرگ مگر تو ایران بزرگ افغانستان، پاکستان، ترکمنستان، تاجیکستان، عراق و اینا مال ما نبود؟ مگر همه ایران نبودند؟
گفت: چرا.
گفتم: مگر جدّ این امام حسین، مال بابل نیستش که مال عراقه؟
گفت: چرا.
گفتم: اتفاقاً این یک اسم ایرانی رو انتخاب کرده که مال جمهوری اسلامی هم نیست، از محدودهی جمهوری اسلامی خارجه، ولی مال ایران دوران کوروش هم هست.
یعنی اتفاقاً کسانی که نام اهلبیت رو انتخاب میکنن، دقیقاً نام ایرانی هم انتخاب کردن.
البته این مثالی که من گفتم با زبون خودشون بود، وگرنه اسم اهلبیت که اصلاً ما کاری به ایرانی بودن و امثال اینا نداریم.