کوکتل مولوتوف
در پادگان سرباز بودم. روزی مهدی باکری به من گفت: «امشب بیا با تو کار دارم. باید کمی بنزین تهیه کنیم و با آن کوکتل مولوتوف درست کنیم». نفهمیدم آنها را برای چه میخواهد. مدتی گذشت خبر رسید که تمام مشروبفروشیهای شهر یکی پس از دیگری آتش میگیرد. آنجا بود که فهمیدم مهدی باکری چه کار میخواست بکند.[۱]
به آتش کشیدن چادر سیرک
شهید حسین علمالهدی چهارده ساله بود که شنید یک سیرک مصری به اهواز آمده است. مسئول سیرک آدمی فاسد بود. فقط برای خنداندن اهوازیها نیامده بود. این سیرک متشکل از رقصندههای مصری بود. حسین همراه چند نفر از دوستانش، چادر سیرک را آتش زدند و فرار کردند و ساواک نتوانست سرنخی از عاملین آن بیابد.
بعد از این ماجرا شهید علمالهدی مخفیانه نامهای به مسئول سیرک مینویسد و در آن نامه بیان میکند: «در شرایطی که اسرائیل مردم مظلوم فلسطین را آواره کرده است، ما باید مسلمانان جهان را بیدار کنیم. جای تعجب است که شما در این شرایط برای به فساد کشاندن جوانان کشور ما به ایران آمدهاید و…».[۲]