اردیبهشت ۱۳۸۶ بود. در مشهد، جلسهای برای دیدار او با علمای شهر برگزار شده بود. او، فرزند یکی از بزرگان را در بین حضّار ندید. بعد از جلسه پرسید: «چرا آقای فلانی تشریف نداشتند؟»
گفتند: «چون ایشان در دوران قبل از انقلاب اسلامی، با حکومت طاغوت در ارتباط بوده، به این محفل دعوت نشده بود.»
ناراحت شد و گفت: «آخر چرا دعوتشان نکردند؟!»
او از کسانی که با او مخالف بوده و هستند، هیچگاه کینه به دل نمیگیرد؛ بلکه به اطرافیانش میسپرد که به آنان عنایت و محبّت کنند. او حتّی نسبت به کسانی که در زندانهای ساواک، بساط شدیدترین شکنجهها را برایش فراهم کرده بودند، عفو و گذشت دارد و از اطرافیانش میخواهد که احوالپرس آن اشخاص باشند و اگر به چیزی احتیاج دارند، کمکشان کنند. آیتالله خامنهای نسبت به مخالفانش اینقدر محبّت و توجّه دارد، چه رسد نسبت به زیردستان خودش![۱]