در جریان یک شام، محمدرضا پهلوی از اسدالله علم، نخستوزیر، درباره گزارشی از بیبیسی پرسید. علم ابتدا گزارش را بیاهمیت و صرفاً مبتنی بر واقعیت دانست. اما پس از آنکه شاه بخشی از گزارش را خواند، به شدت خشمگین شد، علم را مورد ناسزا و فحاشی قرار داد و فریاد کشید، به طوری که باعث وحشت خانواده سلطنتی شد. علم از این واکنش شدید شاه نسبت به گزارشی که آن را صحیح اما بیاهمیت میدانست، متعجب شد
منبع فیش
کتاب سایه روشن،سیدمحمد حسین راجی،چاپ هفتم،ص13
عصبانیت و خشونت محمد رضاشاه-
سر شام، نظر نخستوزیرش، اسداللّه عَلَم را دربارهی گزارش بیبیسی پرسید. علم هم گفت: «اهمیّت زیادی نداشت. فقط به واقعیّتها پرداختند.» محمّدرضا پهلوی بخشهایی از آن گزارش را خواند و گفت: «بسیار خوب! شما به این میگویید بیاهمیّت؟» و علم پاسخ قبلیاش را تکرار کرد.
محمّدرضا گفت: «پس حالا فهمیدیم! حالا دیگر میدانیم که عین واقعیّت از نظر بعضی اشخاص یعنی چه!» و سپس، رگباری از فحش و ناسزا نثار علم کرد و چنان فریاد زد که مادرش و تمام خانوادهی سلطنتی، نفسهایشان از وحشت در سینه حبس شد. علم هم در حیرت مانده بود از این که چرا محمّدرضا باید به خاطر یک گزارش درست و البتّه بیاهمیّت، اینقدر عصبانی شود و فحّاشی کند.[۱]