سوء مدیریت پهلوی ومشکل کسری بودجه

چکیده

منبع فیش

کتاب جعبه سیاه،سیدمحمدحسین راجی،چاپ هفتم،صفحات درمقابل هرفیش درج شده است.

سوء مدیریت پهلوی ومشکل کسری بودجه

اسدالله علم درخاطرات خود مینویسد:

«سه‌شنبه ۱۴ مرداد ۱۳۴۸

صبح هم شاهنشاه را خیلی کسل دیدم. از وضع مالی دولت بسیار ناراحت بودند. فرمودند: دیشب در شورای اقتصاد مقدار زیادی مخارج برنامۀ چهارم را زدیم؛ ولی باز هم [کسری داریم]. عرض کردم من “که مکرر عرض کرده بودم وضع مالی دولت خوب نیست. قبول نمی‌فرمودید”… بعد که مرخص شدم، نخست‌وزیر را دیدم. به او گفتم شاهنشاه ناراحت هستند. جواب عجیبی به من داد. گفت: روزی که [منصوب شدم، شاهنشاه] فرمودند نخست‌وزیر چنان کسی است که همۀ مسئولیت‌ها را باید بر عهده بگیرد؛ حال‌آنکه هیچ کاری در دستش نیست. من چه کار کنم؟ خیلی از این حرف نخست‌وزیر تعجب کردم. به دو دلیل: اول اینکه مسئولیت‌ها را به گردن شاه می‌اندازد؛ دوم اینکه اگر واقعاً چنین بود، چرا قبول کرد یا بعد چرا استعفا نداد و یا حالا نمی‌دهد؟ یا للعجب!»(صفحه۴۲و۴۳)

« دوشنه ۱۷ آذر ۱۳۴۸:

صبح  بنا به تعیین وقت قبلی، وزیر اقتصاد، هوشنگ انصاری، دیدنم آمد… می‌گفت وضع مالی وحشتناک است. پول که نیست، تعهدات سنگین است، تمرکزی در خصوص تصمیمات اقتصاد هم نیست… چهار مرکز اخذ تصمیم اقتصاد داریم: شورای پول و اعتبار، شورای عالی سازمان برنامه، هیئت وزیران و بالاخره شورای اقتصاد که در پیشگاه شاهنشاه تشکیل می‌شود. هیچ هماهنگی‌ای بین این‌ها‌ نیست. نمی‌دانم چه خاکی بر سر بریزم و با چه جرئتی این مطلب را به عرض برسانم؟». (صفحه۴۳)

 

«شنبه ۵ اردیبهشت ۱۳۴۹:

… فرمودند: چه کنیم؟ پول نداریم. عرض کردم مَثَلی معروف است «سفره نینداخته بوی گلاب می‌دهد». وقتی پول نبود، چرا این برنامه‌های درخشان را اعلام کردیم؟ فرمودند: آن وقت خیال می‌کردیم پول هست. درست هم می‌فرمایند. شاهنشاه مطمئن بودند، روی گزارش‌های غلط، با آنکه مکرر عرض کرده بودم که وضع مالی رو به وخامت می‌رود».». (صفحه ۴۸)

«جمعه ۳ بهمن ۱۳۵۴:

… دو ساعتی تنها سواری کردم. افکار پیچیدۀ دور و درازی می‌کردم؛ ولی مطلبی که مرا بیشتر تحت تأثیر داشت، مذاکراتی بود که دیشب با [عبدالمجید] مجیدی رئیس سازمان برنامه و بودجه داشتم؛ چون چند تا پروژۀ مورد علاقه شاهنشاه را باید با او مذاکره می‌کردم. دیشب به منزل من آمده بود و به‌صورت وحشتناکی از کمیِ پول و هدرداده‌شدن پول در گذشته سخن می‌گفت که بی‌نهایت ناراحتم کرد؛ یعنی وضع به طوری است که قاعدتاً باید به انقلاب بینجامد. اولاً بودجۀ امسال را با ۲۵ میلیارد تومان کسری بسته‌اند؛ ثانیا آن‌قدر پول هدر داده‌اند، چه در پروژه‌های بی‌ثمر چه در خریدهای بی‌ثمر ازجمله چهار هزار کامیون که نه راننده و نه راه برای آن موجود است، چه در خرید گندم و مواد غذایی، چه در خرید شکر، که واقعاً انسان شاخ در می‌آورد و از همه بامزه‌تر اینکه می‌گفت من که رئیس سازمان برنامه هستم، از اغلب از این مخارج تا پس از تهیۀ آن‌ها هیچ‌گونه خبری نداشته‌ام. قرض‌های به دولت‌های خارجی که خود فصلی علی‌حده است و رقمی است در حدود دو میلیارد دلار. من تردید ندارم که این جهان وطنان به شاه و کشور خیانت کرده و ما را به روزی انداخته‌اند که ناچار باید در جنگ نفت و اضافه قیمت نفت تسلیم شویم».(صفحه ۶۱و۶۲)

«چهارشنبه ۱۹ شهریور ۱۳۵۴:

… تمام در منزل استراحت و کار کردم و بعضی دوستان را پذیرفتم. دیشب [هوشنگ انصاری]، وزیر اقتصاد [و دارایی]، پیش من بود شرح عجیبی از عدم آگاهی دستگاه‌های دولت و برنامه‌های اقتصادی و به‌هم‌ریختگی کارها و خریدهای عجیب و غریب بدون مطالعه می‌گفت؛ مِن‌جمله این که همیشه به علت نبودن بندر در حدود یک هزار و پانصد میلیون دلار کالا در وسط دریا مدت سه تا چهار ماه معطل است. کرایۀ کشتی‌ها و زیان دیریِ تخلیه یک رقم عجیبی تشکیل می‌دهد. چون دوست من است، به او گفتم مگر شما وزیر کُرات دیگر هستید که اقدامی نمی‌کنید و یا لااقل موضوع را به عرض شاهنشاه نمی‌رسانید؟ می‌گفت نخست‌وزیر نمی‌گذارد؛ چون می‌ترسد شاهنشاه نسبت به او متغیر شوند. دائماً مشغول ماست مالی هستیم».صفحه (۶۲و۶۳)

پاورقی فیش

حلقه وصل

ویرایش کنید

نمایه‌های برتر

طبقه‌بندی‌های برتر

طبقه‌بندی‌ها