اسدالله علم در خاطرات خود مینویسد:
«چهارشنبه ۲ مرداد ۱۳۵۶: … به سرِ مبارک شاهنشاه بزرگم قسم میخورم که وقتی تلویزیون فرانسه را که غلام از بیکاری نگاه میکرد، درمورد انرژی و برق خودشان صحبت میکردند که در ۱۹۷۸-۱۹۸۰ دچار بیبرقی خواهند شد یا نه و بهعنوانمثال، یک کشور نفتخیز را که به علت عدم برنامهریزی و عدم تشکیلات دچار بیبرقی شده و چهل درصد صنعت آن لطمه خورده است، ایران را مثال میآوردند، غلام میخواست تلویزیون را خورد کند. حالا این هیچ. نشنیده میگیریم. در زمستان عواقب نامطلوب به دنبال این ندانمکاری است. شاهنشاها، حالا که غلام عرایض خود را کرده، از خاکپای همایونی اجازه میخواهد یک مطلب دیگر را هم عرض کند که اجرای این کار به دست این بدبختها یا متعمدین یا غفلتکاران نمیشود و باز وقت کشور و شاهنشاه مرا تلف میکنند. این کار یک برنامه و تیم حسابی، ولی البته کوچکِ موقتی، میخواهد تا کار را به سامان برساند».(صفحه۵۰)