کریستین دلانوآ، مورخ فرانسوی، در کتاب «ساواک» مینویسد:
پدر شاهپوربختیار[۱] معتقد بود رضاشاه دو عیب بزرگ داشت: جهل و طمع. در عرض چند سال پس از رسیدن به قدرت، این نظامیِ یکلاقبا به یکی از بزرگترین مالکان ارضی کشور تبدیل شد. او نخست به نام مصالح دولت از خوانین بزرگی که قدرتش را محدود میکردند، سلب مالکیت میکرد، آنان را به زندان میانداخت، سپس با اغتنام فرصت و به نام مصالح شخصیاش زمینهایشان را تصاحب میکرد… مثلاً او مشار، وزیر مالیه و امور خارجه در اوایل قرن و یکی از بزرگمالکان مازندرانی، را که نخواسته بود زمینهایش را به شاه بدهد، زندانی کرد.[۲]