گوشش به حرف کارشناسان بدهکار نبود. مثلاً یک بار، به او گفتند فلان کارخانهها باید ادغام شود تا برای بلژیکیها صرفهی اقتصادی داشته باشد که آنجا را تحویل بگیرند. او گفت: «خیر! البتّه که میشود؛ زیرا من امر میدهم!» به او گفتند کار اقتصادی با امریه جور در نمیآید. اما او باز گفت: «من میگویم، میشود!»[۱]
یک بار هم که وزیر دربارش دربارهی ارزانی نرخ گندم و بهصرفهنبودن کشاورزی برای کشاورزان با او حرف زد، او گفت: «ابداً چنین چیزی نیست! با جایزهای که از لحاظ کود و مساعده و غیره میدهیم، صرف میکند و حتّی از قیمت آمریکا هم گرانتر است.»
وزیر گفت: «برداشت در هکتار آمریکا بیشتر است. ممکن است قیمت پایینتر برای آنها صرف کند؛ اما مطلب بر سر این است که گندمی که از آمریکا میخریم، در ایران برای ما، سه برابر قیمت گندم ما تمام میشود!» محمّدرضا پهلوی نه نظر خودش کارشناسی بود و نه نظرات کارشناسان را میپذیرفت.[۲]