در سالهای پیش از انقلاب، هنگام تدریس در مسجد سلماسی قم، که اجازه نمیداد شاگردان پشت سرش راه بروند و خودش ترجیح میداد پشت آنها برود؛و زمان بازگشت از تبعید در بهمن ۱۳۵۷، که هرگونه استقبال تشریفاتی را رد کرد و گفت: «من یک طلبهام که برمیگردم؛ میخواهم در میان امت باشم، ولو پایمال شوم
منبع فیش
کتاب سایه روشن،سیدمحمدحسین راجی ،چاپ هفتم،ص38
تواضع امام خمینی
در سالهای پیش از انقلاب اسلامی، وقتی در مسجد «سلماسی» قم تدریس میکرد، در مسیر خانه تا محل درس، اجازه نمیداد اطرافیان و شاگردانش پشت سر او حرکت کنند؛ بلکه او خودش به دنبال آنها راه میرفت.[۱] او وقتی میخواست در بهمن ۱۳۵۷ از پاریس به تهران برگردد، کمیتهی استقبال در نظر داشت فرودگاه را فرش کند، شهر را چراغانى کند و برای فاصلهی فرودگاه تا بهشت زهرا، هلىکوپتر مهیّا کند؛ اما او گفت: «مگر مى خواهند کوروش را وارد ایران کنند! ابداً این کارها لازم نیست. یک طلبه از ایران خارج شده و همان طلبه به ایران باز مىگردد. من مىخواهم در میان امّتم باشم و همراه آنان بروم؛ ولو پایمال بشوم.» [۲] وجود پُرثمر آیتالله خمینی با تواضع آبیاری میشد.