محمدرضا پهلوی به شدت مخالف هرگونه اعتراض و انتقاد بود و با منتقدان خود، از جمله اعضای خانواده و نخستوزیر، برخورد میکرد. او حتی دستور قتل ناصر عامری، رئیس حزب مردم، را به دلیل پرسشی درباره تحصیل رایگان صادر کرد. در دوران حکومت او، سانسور مطبوعات و کنترل نامههای شخصی مردم رواج داشت و خود او نیز به آزادی اندیشه اعتقادی نداشت.
منبع فیش
کتاب سایه روشن،سیدمحمدحسین راجی ،چاپ هفتم،ص45
انتقاد ناپذیری محمدرضا پهلوی
او به هیچ فردی اجازهی اعتراض نمیداد. برایش فرقی نمیکرد که شخص منتقد چه کسی باشد؛ شوهر خواهرش و یا نخستوزیر[۱] کشورش! مردم عادّی که دیگر هیچ! هر کسی از محمّدرضا پهلوی انتقاد میکرد، جزای کارش را میدید. مثلاً ناصر عامری، رئیس حزب مردم که گفته بود: «چرا حالا که عایدات نفت داریم، تحصیلات را مجّانی نمیکنید؟»، مورد غضب او قرار گرفت و دو سه ماه بعد، به طرز مشکوکی کشته شد![۲]
در زمان محمّدرضا پهلوی، سانسور شدید مطبوعات و نشریات، یکی از راههای مقابله با مخالفان و منتقدان او بود. در دورهای حتّی تمام مکاتبات و نامههای شخصی مردم با همکاری کارمندان ادارهی پست خوانده میشد![۳] او نه فقط به انتقاد کردن، بلکه اساساً به آزادی اندیشه، اعتقادی نداشت و میگفت: ««آزادی اندیشه! آزادی اندیشه! دموکراسی! دموکراسی؟ این واژهها یعنی چه؟ هیچ کدامشان به درد من نمیخورد.»[۴]
1.برگرفته از یادداشت های علم،امیر اسدالله علم،ج5،ص121.
2.همان،ص213.
3.برگرفته از ساواک،مظفر شاهدی،ص34.
4.تاریخ ایران مدرن،یرواندآبراهامیان،ترجمه محمد ابراهیم فتاحی،ص268.