تکای محمدرضا پهلوی به قدرتهای خارجی، به ویژه آمریکا، انگلستان و شوروی، در طول دوران حکومتش اشاره دارد. او پس از کودتای 28 مرداد 1332، از حمایتهای همهجانبه آمریکا، روابط خوب با شوروی و حمایت دیرینه انگلستان برخوردار بود و این امر باعث شده بود که جایگاه خود را مستحکم بداند. با این حال، در سال 1357، این امیدها به ناامیدی بدل شد. هنگامی که آمریکاییها او را به ترک ایران تکلیف کردند، او از عدم حمایت آنها متعجب شد. حتی پس از فرار از ایران، با ممانعت ورود به آمریکا مواجه شد و به ناسپاسی و نامردی آمریکاییها اشاره کرد، در حالی که تمام عمر خود را در خدمت به ایالات متحده گذرانده بود.
منبع فیش
کتاب سایه روشن- سید محمد حسین راجی – چاپ اول – ص57
امید واعتماد محمدرضاپهلوی به بیگانگان
خاطرش از آنها جمع بود. آمریکاییها در همهی این سالها، به خصوص از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ همهجوره پُشتش بودند؛ خصوصاً دربارهی تجهیز ارتش. روسها هم با او روابط خوبی داشتند. [۱] انگلیسیها هم از قدیمالأیّام، از او و پدرش حمایت میکردند. خلاصه، محمّدرضا پهلوی حسابی به آنها امید بسته بود و جای پایش را محکم میپنداشت.[۲] تا این که در سال ۱۳۵۷، امیدش ناامید شد.
وقتی آمریکاییها به او تکلیف کردند که از ایران برود، گفت: «ما که به انگلیس و آمریکا بد نکرده بودیم. پس، چرا اینها از من حمایت نمیکنند؟»[۳] حتیّ وقتی از ایران فرار کرد، به او اجازهی ورود به آمریکا داده نشد. او فهمیده بود که نباید به بیگانه امید میبست: «اکنون متوجّه شدهام که آمریکاییها مردمی ناسپاس و نامرد هستند. من تمام عمرم را در خدمت به ایالات متّحدهی آمریکا گذراندم و اکنون، آمریکا حتّی اجازه نمیدهد در یکی از بیمارستانهای آن کشور بستری شوم.»[۴]
[1] .Savak, Christian delannoy, p34.
[2] . برگرفته از ظهور و سقوط سلطنت پهلوی، حسین فردوست، ج 1، ص 543 .
[3] . برگرفته از خاطرات ارتشبد حسن طوفانیان، ضیاء صدقی، ص 83.
[4] . 25 سال در کنار شاه: خاطرات اردشیر زاهدی، ابوالفضل آتابای، ص 364.