محمدقلی مجد، مدرس مرکز خاورمیانۀ دانشگاه پنسیلوانیا، در کتاب «رضاشاه و بریتانیا» مینویسد:
او [رضاخان] به ﻫﻨﮕﺎم اﺳﺘﻌﻔﺎﯾﺶ در ﺳﺎل ۱۹۴۱م [۱۳۲۰ شمسی] ﺑﯿﺶ از ۷۶۰ ﻣﯿﻠﯿﻮن رﯾﺎل (۵۰ ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر) در ﺑﺎﻧﮏ ﻣﻠﯽ ﺳﭙﺮده داﺷﺖ. ﻣﺒﺎﻟﻎ ﻫﻨﮕﻔﺘﯽ ﻧﯿﺰ در ﺑﺎﻧﮏﻫﺎی ﺧﺎرﺟﯽ ذﺧﯿﺮه ﮐﺮده ﺑﻮد. ﺑﻪ ﮐﻤﮏ اﺳﻨﺎد و ﻣﺪارک وزارت اﻣﻮر ﺧﺎرﺟﻪ و ﺧﺰاﻧﻪداری آﻣﺮﯾﮑﺎ [اﮐﻨﻮن] ﻣﯽداﻧﯿﻢ ﮐﻪ رﺿﺎﺷﺎه ﻣﺒﻠﻐﯽ ﺑﺎﻟﻎ ﺑﺮ ۲۰ ﺗﺎ ۳۰ ﻣﯿﻠﯿﻮن ﭘﻮﻧﺪ (۱۰۰ ﺗﺎ ۱۵۰ ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر) در ﻟﻨﺪن داﺷﺖ ﮐﻪ اﯾﻦ ﻣﺒﻠﻎ ﺑﺎورﻧﮑﺮدﻧﯽ در ﺳﺎل ۱۹۴۱ ﺑﻪ ﭘﺴﺮ و ﺟﺎﻧﺸﯿنش، ﻣﺤﻤﺪرﺿﺎ ﭘﻬﻠﻮی، رﺳﯿﺪ؛
ﻫﻤﭽﻨﯿﻦ ﺑﻪ ﮐﻤﮏ اﺳﻨﺎد و ﻣﺪارک وزارت ﺧﺰاﻧﻪداری و ﺑﺎﻧﮏ ﻣﺮﮐﺰی آﻣﺮﯾﮑﺎ اﻣﺮوز ﻣﯽداﻧﯿﻢ ﮐﻪ رﺿﺎﺷﺎه ﻣﺒﺎﻟﻎ ﻫﻨﮕﻔﺘﯽ ﻧﯿﺰ در ﺑﺎﻧﮏﻫﺎی ﺳﻮئیس و ﻧﯿﻮﯾﻮرک داﺷﺖ ﮐﻪ آنها را هم ﻓﺮزﻧﺪاﻧﺶ ﺑﻪ ارث ﺑﺮدﻧﺪ. ﺑﺮ اﺳﺎس آﻣﺎر داراﯾﯽﻫﺎی ﺧﺎرﺟﯽ در اﯾﺎﻻت ﻣﺘﺤﺪه در ژوﺋﻦ ۱۹۴۱م [خرداد ۱۳۲۰ شمسی] ﻣﯽﺗﻮان استنباط کرد ﮐﻞ داراﯾﯽﻫﺎی رﺿﺎﺷﺎه در آﻣﺮﯾﮑﺎ بالغ بر ۵/۱۸ ﻣﯿﻠﯿﻮن دﻻر ﺑﻮده اﺳﺖ […]؛ ﺑﻨﺎﺑﺮاﯾﻦ ﭘﯿﺪاﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻌﺎﺑﯿﺮی ﭼﻮن «ﻋﺼﺮ ﻃﻼﯾﯽ، رﻫﺒﺮ ﮐﺒﯿﺮ، ﻣﺼﻠﺢ» از رﺿﺎﺷﺎه و اﯾﻦ دورۀ ﺗﺎرﯾﺨﯽ اﯾﺮادﻫﺎﯾﯽ دارد. ﺣﯿﺮتآور اﯾﻨﮑﻪ ﺗﻌﺎﺑﯿﺮ ﻓﻮق ﭼﮕﻮﻧﻪ ﺗﻮاﻧﺴﺘﻪ است ﺑﺮای اﯾﻦ ﻣﺪت ﻃﻮﻻﻧﯽ ﺑﺪون ﭼﺎﻟﺶ ﺑﺎﻗﯽ ﺑﻤﺎﻧﺪ. اﯾﻦ ﺗﻌﺎﺑﯿﺮ مسلماً اﻓﺴﺎﻧﻪ و ﺗﺒﻠﯿﻐﺎت ﻫﻮﺷﻤﻨﺪاﻧﻪای ﺑﻮده است ﮐﻪ اﻧﮕﻠﯿﺴﯽﻫﺎ ﺳﺎﺧﺘﻪ و ﺗﺎ ﺑﻪ اﻣﺮوز ﻧﯿﺰ آن را ﺗﺪاوم ﺑﺨﺸﯿﺪهاﻧﺪ.[۱]